تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,232 |
تعداد مقالات | 20,475 |
تعداد مشاهده مقاله | 25,234,229 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 22,868,152 |
جنگ، صلح و ازدواج: روابط خُمارویه طولونی (حک. 270-282ﻫ) با خلافت عباسی | ||
تاریخ و تمدن اسلامی | ||
مقاله 2، دوره 13، شماره 2 - شماره پیاپی 26، اسفند 1396، صفحه 25-38 اصل مقاله (371.67 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
معصومعلی پنجه | ||
استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
این جستار در پی تبیین و تحلیل روابط دولت خودمختار محلی مصر و شام، طولونیان با خلافت عباسیان در دوره امارت خمارویه (270-282ﻫ) است. روابطی که با جنگ شروع شد و با صلح و ازدواجی سیاسی ادامه یافت. پیروزی طولونیان بر عباسیان در جنگ طَواحین بازگشت سلطه طولونیان بر شام و گسترش قلمرو آنان در جزیره را در پی داشت. نمایش اقتدار خمارویه در شام و جزیره، عباسیان را ناچار به پذیرش صلح، و تن دادن به حکومت وی و خاندانش بر سرزمینهای بین فرات و نیل کرد. سپس خمارویه به قصد تحکیم روابط و تداوم اقتدار خویش با ازدواجی شکوهمند و پر هزینه دخترش را به همسری خلیفه درآورد؛ اما نه پیمان صلح و نه پیوند زناشویی بقای حکومت فرزندان خمارویه را تضمین نکرد و یک دهه بعد، پس از قتل خمارویه (282ﻫ) در 292ﻫ عباسیان طولونیان را ساقط ساختند و مصر و شام را به قلمرو خلافت بازگرداندند. | ||
کلیدواژهها | ||
طولونیان و عباسیان؛ خمارویه؛ موفق عباسی؛ معتضد؛ قطرالندی | ||
سایر فایل های مرتبط با مقاله
|
||
اصل مقاله | ||
جنگ، صلح و ازدواج: روابط خُمارویه طولونی (حک. 270-282ﻫ) با خلافت عباسی[1]
معصومعلی پنجه[2] استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده این جستار در پی تبیین و تحلیل روابط دولت خودمختار محلی مصر و شام، طولونیان با خلافت عباسیان در دوره امارت خمارویه (270-282ﻫ) است. روابطی که با جنگ شروع شد و با صلح و ازدواجی سیاسی ادامه یافت. پیروزی طولونیان بر عباسیان در جنگ طَواحین بازگشت سلطه طولونیان بر شام و گسترش قلمرو آنان در جزیره را در پی داشت. نمایش اقتدار خمارویه در شام و جزیره، عباسیان را ناچار به پذیرش صلح، و تن دادن به حکومت وی و خاندانش بر سرزمینهای بین فرات و نیل کرد. سپس خمارویه به قصد تحکیم روابط و تداوم اقتدار خویش با ازدواجی شکوهمند و پر هزینه دخترش را به همسری خلیفه درآورد؛ اما نه پیمان صلح و نه پیوند زناشویی بقای حکومت فرزندان خمارویه را تضمین نکرد و یک دهه بعد، پس از قتل خمارویه (282ﻫ) در 292ﻫ عباسیان طولونیان را ساقط ساختند و مصر و شام را به قلمرو خلافت بازگرداندند.
کلیدواژهها: طولونیان و عباسیان، خمارویه، موفق عباسی، معتضد، قطرالندی.
مقدمه در سده سوم هجری، خلافت عباسی با ظهور دولتهای خودمختار محلی چون صفاریان و طولونیان روبرو شد که نه تنها به قلمرو محلی خود قانع نبودند بلکه در پی گسترش آن تا مرکز خلافت در عراق برآمدند. احمد بن طولون (حک. 254-270ﻫ) بنیانگذار دولت طولونی پس از یک دهه کشمش و دشمنی با موفق،[3] برادر خلیفه و همه کاره دستگاه خلافت عباسی، در 270ﻫ در حالی مرد که مذاکرات صلح میان وی و موفق آغاز شده بود.[4] پس از ابن طولون، پسرش خُمارویه بدون رضایت خلیفه، المعتمد بالله (256-279)، به امارت مصر و شام رسید. خمارویه اگرچه از پدر خزانهای پر از ثروت به ارث برده بود[5] ولی نزاع حل ناشده با دستگاه خلافت، پیوسته حکومت وی را تهدید میکرد. استمرار دشمنی خلافت به سرکردگی موفق و چشم طمع فرماندهان ترک عباسی به حکومت شام و مصر، ماترکی بود که پدر برای وی بر جای نهاده بود. این که خمارویه در تقابل و نزاع با موفق و پسرش خلیفه معتضد چه سیاستی در پیش گرفت؟ و چگونه توانست با عباسیان به سازش برسد؟ و پیامدهای این سازش چه بود؟ پرسشهایی است که این جستار در پی پاسخگویی، تبیین و تحلیل آن است.
جنگ طَواحین (آسیابها) بازیگر اصلی در نزاع طولونی-عباسی، برادر خلیفه معتمد، ابواحمد موفق بود. وی که با زیرکی و درایت بر خلیفه و دارالخلافه مسلط شده بود سعی در تقویت قدرت مرکزی خلافت و به زیرکشیدن والیان گردنکش داشت. موفق با دریافت خبر مرگ ابن طولون در اولین اقدام به مذاکرات صلح با طولونیان پایان داد. در تقابل با این تصمیم از آن سوی خمارویه دستور داد که لعن موفق را بر منابر بار دیگر از سرگیرند.سپس به شام آمد و به تنظیم امور آنجا که هر لحظه از ناحیه خلافت تهدید میشد، پرداخت؛ وی زبده ترین سردارانش را به حکومت شهرها و مناطق مهم و راهبردی برگزید و نیروهای بسیاری را در حلب مستقر ساخت.[6] در همین زمان دو تن از کارگزاران مطیع دستگاه خلافت که از چندی قبل به جرگه کنشگران اصلی سیاست در شام و جزیره وارد شده بودند، از فرصت استفاده کردند و به تصرف شهرهای شام پرداختند؛ اولی اسحاق بن کُنداج، حاکم موصل و جزیره بود که موفق او را در 269ﻫ به عنوان حاکم «قانونی» مصر وشام برگزیده بود و دیگری ابن ابی السّاج محمد بن دیوداد والی وقت انبار بود. این دو که خمارویه جوان و بی تجربه را حریف قابلی نمیدانستند، طمع تصرف شام را در سر داشتند و با اجازه و وعده یاری موفق به شام یورش آوردند[7] و به سرعت بر رقّه، ثغور و عواصم چیره گشتند و در ربیع الآخر 271ﻫ پس از تصرف انطاکیه، وارد حلب شدند. دمشق نیز با خیانت و فرار احمد بن دعباش، والی طولونی این شهر، تسلیم شد.[8] خمارویه برای مقابله، دو لشکر به فرماندهی احمد بن محمد الواسطی و سعد الأیسر[9] که از جانب دریا هم با کشتیهایی حمایت میشدند به شام فرستاد. این دو سپاه در ذی الحجه 270ﻫ قبل از تصرف کامل شام توسط نیروهای حامی خلافت به این منطقه گسیل شده بودند.[10] واسطی، یار قدیمی ابن طولون در فلسطین، به سبب ترس و کینهای که از خمارویه به دل داشت به مولای خویش خیانت کرد و به سپاه عباسی پیوست؛[11] با این حال، سپاه خمارویه دمشق را باز پس گرفت و از آنجا برای نبرد با ابن کنداج و ابن ابی ساج به شَیزَر[12] رفت. موفق برای یاری به این دو، سپاهی به فرماندهی پسرش احمد ابوالعباس (خلیفه معتضد بعدی) به سوی آنها فرستاد که با شکست و فرار سپاه خمارویه، در شعبان 271ﻫ وارد دمشق شد.[13] ابوالعباس احمد ابتدا قصد بازگشت داشت، ولی به اصرار نیروهای خائن به خمارویه که هم اکنون در سپاه وی بودند، منتظر رسیدن خصم شد؛[14] اما ابن ابی الساج و ابن کنداج که ابوالعباس به سبب تعلل در جنگ با دشمن قبل از آمدن وی، به جبن متهم شده بودند از سپاه عباسی کناره گرفتند و به حلب رفتند؛[15] و بدین سان اتحادی که موفق ایجاد کرده بود، از هم گسیخت. دو سپاه در جنوب فلسطین در جایی به نام طواحین[16] (آسیابها) در کنار نهر ابی فُطرُس در 16 شوال 271ﻫ با هم برخورد کردند. کِندی، شمار سپاه طولونی را هفتاد هزار و سپاه عباسی را چهار هزار نفر ذکر میکند که به نظر اغراقآمیز میآید.[17] در این نبرد ابتدا خمارویه شکست خورد و به مصر گریخت؛ اما با پایمردی سردار شجاع طولونی، سعدالأیسر، ابوالعباس احمد هم تاب نیاورد و روی به گریز نهاد؛ عراقیان مغلوب و دمشق به تصرف مصریان درآمد.[18] سعد غنایم را به سپاهان بخشید و مژده پیروزی به مصر فرستاد. با این پیروزی بار دیگر شام به قلمرو طولونیان بازگشت. نکته قابل توجه، عدم همکاری اهالی شام با عباسیان بود تا جایی که اهالی دمشق و طرسوس دروازه های شهر را به روی ابوالعباس بستند و وی ناچار به مرکز خلافت بازگشت.[19] چندی بعد سعدالایسر را هوای تمرد در سر افتاد. وی خمارویه را به ترس و ناتوانی و سرگرمی به لهو و تجملگرایی[20] متهم میکرد و قصد استقلال از طولونیان داشت. خمارویه که حدود یکسال وی را به حال خود رها کرده بود و هنوز خاطره خیانت لؤلؤ[21] و واسطی را به یاد داشت به وی بدگمان شد. پس در ذی القعده 272ﻫ به شام آمد و سعد خائن را به قتل رساند.[22] در فاصله سالهای 273 تا 276ﻫ به واسطه اختلافی که میان رقبای خمارویه، ابن ابی الساج و ابن کنداج در گرفت و نیز به واسطه پشتکار و همت خود خمارویه، وی فرصت یافت تا قلمرو خویش را تا موصل و جزیره توسعه دهد و با شکوهی وصفناپذیر در کنارههای دجله بر تخت پیروزی نشیند.[23] در این زمان قلمرو طولونیان از برقه (در غرب) تا جزیره و از روم (آسیای صغیر) تا بلاد نوبه را شامل میشد؛ چندی بعد ثغور نیز به سلطه وی گردن نهاد.[24]
صلح بررغم این پیروزی و دستاوردهای بزرگ، همچنان سیاست بلند مدت خمارویه در رابطه با دستگاه خلافت عباسی، دستیابی به صلح دائمی بود[25] تا با دریافت فرمان حکومت خویش از جانب خلیفه به آن شکل قانونی بخشد. این خط مشی در شیوه برخورد وی با اسیران عراقی که در نبرد طواحین به اسارت وی درآمده بودند، منعکس میشود؛ او آنها را گرامی داشت و میان بازگشت به دیار خود یا ماندن در مصر مختار گذاشت.[26] در رجب 273ﻫ سرانجام خمارویه و موفق به توافق رسیدند؛ بنا بر گزارش منابع، خمارویه نامهای همراه با هدایا برای موفق فرستاد و خواستار صلح شد.[27] طبق گزارش کِندی معتمد، موفق و ابوالعباس[28] صلحنامهای به دست خویش نوشتند که در آن حکومت «قانونی» مصر و شامات برای سی سال به خمارویه و فرزندانش واگذار شده بود.[29] خمارویه نیز دستور داد تا از لعن موفق در خطبه دست کشند و نام وی را در خطبه قرین نام خلیفه آورند.[30] این عهدنامه پیروزی سیاسی بزرگی برای خمارویه بود، چرا که نه تنها جانشینی خویش را به جای پدر بلکه جایگاه خانوادهاش را به عنوان حاکمان موروثی مصر و شام به تأیید خلیفه رساند. این صلحنامه همچنین نشانگر جایگاه والای خمارویه در صحنه سیاسی جهان اسلام آن روز است. بررغم این سازش، موفق در سراسر سالهای بعدی تا 278ﻫ که مرگ به سراغش آمد، پیوسته مشغول دسیسهچینی و جمعآوری نیرو برای فرستادن به شام بر ضد حکومت طولونیان بود.[31] با مرگ وی دولت طولونی از دست سرسختترین دشمن خویش رهایی یافت. به دنبال وی ابن کنداج در همان سال و خلیفه معتمد نیز در 279ﻫ از دنیا رفتند.[32] در 279ﻫ، احمد ابوالعباس بن موفق با لقب معتضد به خلافت رسید.[33] خمارویه بلافاصله، ابن جَصّاص (حسین بن عبدالله بن منصور جوهری) را با هدایا و تحف بسیار به نزد خلیفه جدید روانه ساخت.[34] با اظهار انقیاد خمارویه، پیمان جدیدی در 280ﻫ میان آندو بسته شد که بر اساس آن سرزمینهای میان فرات و برقه برای مدت سی سال به خمارویه و فرزندانش واگذار شد؛ در مقابل خمارویه موظف گردید به عنوان خراجگذار خلیفه، 000/200 دینار برای سالهای گذشته و 000/300 دینار برای هر سال به دستگاه خلافت بپردازد.[35] قابل توجه است که در این پیمان، علاوه بر امارت «صلاة و خراج»، برای نخستین بار در تاریخ مصر اسلامی، حق تعیین قاضی نیز به خمارویه واگذار شد.[36] نیز درخور عنایت است که خلیفه از واگذاری موصل که بنا بر گفته ابن اثیر یکی از درخواستهای خمارویه بود، سرباز زد.[37]
ازدواج معتضد با قَطر النَّدَی[38] دختر خمارویه ابن جصّاص در دیدار با خلیفه علاوه بر تقدیم هدایا، حامل پیام و درخواستی از طرف خمارویه برای خلیفه بود و آن پیشنهاد ازدواج دخترش قَطرالنَدَی با پسر خلیفه علی بود.[39] خلیفه اظهار تمایل نمود که خود و نه پسرش با شاهزاده خانم مصری ازدواج کند، با این جمله که «او (خمارویه) میخواهد بوسیله ما اعتبار اندوزد، من اعتبار او را بیشتر میکنم و خود او را میگیرم»،[40] و ابن جصاص عهدهدار آوردن عروس وجهاز وی شد. این ازدواج یکی از پرهزینهترین و پرتجملترین ازدواجها در تاریخ اسلام به شمار میرود که باعث شگفتی نویسندگان شده است. قُضاعی در عبارتی کوتاه اما رسا از فراوانی جهاز قطرالندی این گونه یاد میکند: «با دختر خویش جهازی فرستاد که مانند آن نه دیده شده است و نه شنیده».[41] هدایای خمارویه برای خلیفه عبارت بود از بیست استر طلا، ده خادم، دو صندوق پارچههای مطرَّز، بیست مرد سوار بر بیست اسب اصیل با زینهای نقره و با قباهای دیبا و کمربندهای مزین، هفده اسب دیگر با زین و لگام طلا و نقره، سی اسب دیگر با حلههای نقش دار، پنج استر با زین و لگام و یک زرافه. هنگامی که ابن جصاص و همراهان به نزد خلیفه تشریف یافتند وی بر آنان خلعت پوشاند.[42] مراسم ازدواج سه سال بعد در 282ﻫ برگزار شد. جهیزیه گرانقیمت و پر زرق و برق قطرالندی عبارت بود از اریکهای (دَکّهای) که از چهار قطعه طلا تشکیل شده بود و با گنبدی مشبک از طلا بر آن که به هر یک از شبکهها گوشوارهای مرصّع به گوهری گرانبها آویزان بود که قابل قیمتگذاری نبود با صد هاون زرین و هزار بند شلوار که قیمت هرکدام ده دینار و روی هم 000/10 دینار بود. بندشلوار کالایی ارزشمند بود چنانکه قضاعی در قرن پنجم میگوید: «اکنون در همه بازار قاهره یک بند شلوار که به ده دینار ارزد آسان نمیتوان یافت».[43] برخی از منابع به ولخرجیهای بی حد و حصر خمارویه در این ازدواج اشاره کردهاند. به عنوان نمونه مسعودی گوید: «ابن جصاص آن قدر جواهر با قطرالندی آورد که نظیر آن پیش هیچ خلیفهای فراهم نشده بود».[44] این جواهرات به اندازهای زیاد بود که ابن جصاص بخشی از آن را با اجازه قطرالندی نزد خود نگهداشت. چون قطرالندی اندک زمانی بعد بمرد، ابن جصاص با استفاده از این جواهرات، ثروت فراوانی به هم زد.[45] نیز از 000/400 دیناری که خمارویه به ابن جصاص بخشید[46] میتوان مخارج سنگین تهیه جهاز را که در چهار طومار مکتوب بود، حدس زد. پیش از عزیمت عروس به دارالخلافه، مراسم جشنی در قصر خمارویه برپا شد و زنان بسیاری با لباسهای زیبا و زیورهای گرانبها در آن شرکت کردند. قطرالندی پوششی از حریر سفید بر تن داشت با نیم تاجی از طلا و سرپوشی مرصع و گوشوارههای طلای حلقه مانند و انگشترهای زرین و بازوبندهای مرصع. چون مهمانان بیامدند سفره بینداختند و در آن گلهای خوش بوی بریختند. عروس در صدر، مادرش در سمت راست و مادربزرگش در سمت چپ وی نشستند. دو ظرف بزرگ جلو ایشان نهادند. در ظروف از همه گونه غذا به فراوانی یافت میشد.[47] در هنگام سفر به بغداد قطرالندی با مرکبی مجلل، از شهر قطائع، پایتخت طولونیان که مردمانش برای بدرقه وی برون شده بودند، راهی شد. خمارویه پیشاپیشِ موکب بر اسبی کهر سوار بود و شمشیری حمایل داشت. محافظان ویژهاش قبا بر تن و با شمشیرهای مطلای آویخته بر کمر از پی او روان بودند. از پی آنها سپاهیان بودند که مصریان و ترکان زره و تیر داشتند و سیاهان عباها و عمامههای سیاه.[48] شاهزاده خانم مصری را در سفر به دارالخلافه جماعتی به سرپرستی یکی از برادران خمارویه، خزرج یا شیبان و ابن جصاص همراهی میکردند. خمارویه فرمان داده بود که از مصر تا بغداد در هر منزلی قصری بنا کنند تا عروس در آن استراحت کند. در این قصرها همه لوازم مورد نیاز وی تدارک دیده شده بود. سفر عروس از مصر به بغداد بی تحمل هیچ مشقتی طی شد، «همانند حرکت نوزاد در گهواره».[49] عروس و همراهان در دوم محرم 282ﻫ وارد بغداد شدند. معتضد در این هنگام در موصل به سر میبرد؛ از این روی، انجام مراسم عروسی چندی به تأخیر افتاد. قطرالندی در این مدت بنابر گفته طبری در خانه صاعد بن مخلد،[50] اقامت گزید.[51] خلیفه پیش از آمدن به بغداد از همان موصل یا بلد کابین دختر را نزد پدرش فرستاد. کابین عبارت بود از «000/100 درهم (000/10 دینار) با کالاها، عطر و تحفههای چین، هند و عراق، یک کیسه جواهرات گرانبها شامل مروارید، یاقوت و جواهرات دیگر، یک حمایل، تاج و یک نیم تاج به روایتی کلاه (قَلَنسوَه) و تاج ویژه ابوالجیش»؛[52] اما این همه در مقابل جهاز قطرالندی و دیگر مخارج عروسی بسیار ناچیز مینماید. جشن عروسی در روز دوشنبه چهارم ربیع الاول 282ﻫ، دو ماه پس از ورود قطرالندی، برگزار شد. در این روز مقررات خاصی در شهر به اجرا درآمد. طبری که خود احتمالا از شاهدان مراسم بوده است، آن را چنین گزارش میکند: «یک روز قبل از عروسی، در دو سمت بغداد ندا دادند که هیچ کس از دجله عبور نکند. دروازه کوچههایی را که مجاور ساحل دجله بود ببستند و بر خیابانهایی که به دجله میرسید پرده کشیدند. بر دو سوی دجله پاسبانانی گماشتند تا نگذارند افراد از خانههای خویش بر ساحل نظاره کنند. چون نماز عشا گزارده شد، کشتی از خانه معتضد بیامد، خادمانی در آن بودند که با خود شمعهایی حمل میکردند. برابر خانه صاعد بن مخلد بایستادند. چهارکشتی دیگر که در کنار خانه صاعد لنگر انداخته بود، عروس را که در کشتی اول جای داشت، تا قصر خلیفه همراهی کردند».[53]چون خلیفه آن دختر بدید سخت شیفته وی شد، زیرا وی زیبا، خوش سیما و مؤدب یافت.[54] مراسم زفاف عروس مصری و داماد عراقی در روز بعد صورت گرفت.[55] قطرالندی تنها پنج سال در خانه خلیفه زندگی کرد، زیرا در 287ﻫ درگذشت.[56] این ازدواج اگرچه از لحاظ سیاسی باعث تحکیم پیوندهای خاندان طولونی با دستگاه خلافت و نیز افزایش نفوذ خمارویه گردید، لکن از لحاظ اقتصادی، چنان ضربه سختی بر خزانه طولونیان فروآورد که به قول ابن خلکان «چنین شایع شد که معتضد این ازدواج را برای فقیر ساختن طولونیان کرده است».[57] تشریفات پرخرج این عروسی به همراه اموال بسیاری که خمارویه صرف تجملپرستی و خوشگذرانیهای خویش کرده بود، باعث کاهش شدید اموال و سرمایههای خزانه دولت طولونی شد که در فروپاشی این دولت در زمان جانشینان وی تأثیری بسزا داشت. خمارویه، فرمانروای قدر قدرت و بلامنازع مصر و شام، در اواخر ذیالقعده 282ﻫ در حالی که در یکی از قصرهایش[58] در دمشق در بستر آرمیده بود، با حمله دسته جمعی گروهی از غلامانش به قتل رسید.[59] دولت طولونی پس از وی تنها یک دهه دوام آورد و عباسیان باردیگر مصر را به قلمرو خویش بازآوردند.
نتیجه دهههای شصت و هفتاد سده سوم هجری شاهد درگیریهای طولونیان و عباسیان بود. این دشمنی و نزاع در زمان بنیانگذار طولونیان، احمد بن طولون در تقابل با برادر خلیفه موفق، بیش از یک دهه در نامهنگاری و جنگ روانی و لعن بر منابر تداوم داشت. خصومت دو دولت در دوره خمارویه از نزاع لفظی فراتر رفت و به جنگ منجر شد که پیروزی طولونیان و در نتیجه بازپسگیری شام و تسلط بر بخشهایی از جزیره را در پیداشت. چندی بعد عباسیان ناچار سیاستی دیگر در پیش گرفتند و با پذیرش صلح، بر حاکمیت خمارویه و فرزندانش بر مصر و شام مهر تأیید نهادند. سپس خمارویه پا از این فراتر نهاد و در جهت کسب اعتبار و اقتدار بیشتر دخترش قطرالنّدﱝ را به همسری خلیفه درآورد؛ اما هیچ یک از این تدابیر به پیمان صلحِ استوار و پایداری نینجامید و یک دهه پس از مرگ خمارویه، عباسیان خلاف پیمانی که بر حکومت موروثی طولونیان بر مصر و شام تأکید داشت، طومار این خاندان را در هم پیچیدند.
کتابشناسی ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1402ﻫ/ 1982م. ابن ایاس، محمد بن احمد، بدائع الزّهور فی وقائع الدّهور، به کوشش محمد مصطفی، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1402ﻫ /1982م. ابن تغری بردی، جمال الدین ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهرة، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، بی تا. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر یا تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366ش. ابن خلکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة، 1968م. ابن دقماق، ابراهیم بن محمد، الانتصار لواسطة عقدالامصار، به کوشش فولرس، بیروت، المکتب التجاری للطباعة النشر و التوزیع، بی تا. ابن سعید مغربی، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، قسم خاص مصر، به کوشش زکی محمد حسن و دیگران، قاهرة، مطبعة جامعة فؤاد الاول، 1953م. ابن عدیم، ابوالقاسم کمال الدین عمر، زبدة الحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی الدهان، دمشق، المعهد الفرنسی بدمشق للدراسات العربیة، 1370ﻫ /1951م. بلوی، ابومحمد عبدالله بن محمد، سیرة احمد بن طولون، به کوشش محمد کردعلی، قاهرة، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا. تنّوخی، ابوعلی محسن به علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، به کوشش عبودالشالجی، بی جا، بینا، 1971م/1391ﻫ. حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام السیاسی والدینی والثقافی والاجتماعی، بیروت، دارالاندلس، 1964م. زیّود، محمد احمد، العلاقات بین الشام و مصرفی العهدین الطولونی و الاخشیدی، دمشق، دارحسان، 1409ﻫ /1989م. سلیم، عبدالامیر، «ابن مخلد، ابوالعلاء»، دبا، زیرنظر کاظم موسی بجنوردی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1370ش. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک ،به کوشش محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387ﻫ/1967م. کندی، ابوعمر محمد بن یوسف، کتاب الولاة و کتاب القضاة، به کوشش رفن گست، بیروت، مطبعة الآباء الیسوعیین، 1908م. مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب و معادن الجوهر، به کوشش شارل پلا، بیروت، الشرکة العالمیة للکتاب، 1989م. مقریزی، تقی الدین، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، معروف به الخطط المقریزیة، قاهرة، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا. یاقوت حموی، ابوعبدالله،معجم البلدان، به کوشش فرید عبدالعزیز الجندی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ﻫ /1990م. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، 1378ش. Haarmann, U., “Khumarawayh”, EI2, Leiden, E. J. Brill, 1986, V. 5, pp.49-50. [1]. تاریخ دریافت: 8/11/1396؛ تاریخ پذیرش: 18/12/1396 [2]. رایانامه: panjeh@srbiau.ac.ir [3]. موفق در دوره خلافت مهتدی(255-256ﻫ)، به مکه تبعید شده بود، اما با افزایش خطر شورشیان زنگ، به سامرا فرا خوانده شد (256 ﻫ) و فرماندهی سپاه را به به عهده گرفت (نک. یعقوبی، 2/539). [4]. بلوی، 302-305. [5]. برای ثروت ابن طولون، نک. بلوی، 340، 349، 350؛ ابن سعید، 1/132؛ ابن ایاس، 1 (1)/169. [6]. ابن عدیم (1/80) اشاره دارد که خمارویه هنگامی که در حلب بود، برای موفق نامهای فرستاد و از او خواست که حکومتش در مقابل دعا برای وی، به رسمیت شناخته شود، اما موفق به او پاسخی نداد (نیز نک. زیّود، 121). [7]. ابن اثیر، 7/409؛ ابن خلدون، 3/436. [8]. ابن اثیر، همانجا؛ ابن خلدون، همانجا. [9]. در طبری و مقریزی «سعدالأعسر». [10]. کندی، 233، 234؛ مقریزی، 1/321. [11]. کندی، 234؛ چون وی عامل تحریک خمارویه در قتل برادرش بود. [12]. قلعه و ناحیهای در شام نزدیک معرة، از آنجا تا حماة یک روز راه است (یاقوت، 3/434). [13]. کندی، 235؛ ابن اثیر، 7/409، 410. [14]. کندی، همانجا؛ ابن خلدون، 3/436، 437. [15]. ابن عدیم، 1/81. [16]. جایی نزدیک رمله از سرزمین فلسطین (یاقوت، 4/51). [17]. کندی، 235. [18]. طبری، 10/8؛ مسعودی، 2/580. [19]. کندی، 235؛ ابن عدیم، 1/82. برای تفصیل این واقعه نک. ابن اثیر، 70/414، 415. [20]. این اتهامات چندان هم بیراه نبود. از نمونههای این تجملگرایی، ساخت تالاری بنام «بیت الذهب» بود که سقف و دیوارهای آن با لاجورد و طلا تزیین شده بود؛ دیگر آنکه دستور داد برای رفع بیخوابیاش بستری از جیوه «حوض زَیبَق» (آبگیر جیوه/ سیماب) بسازند تا در آن آرام گیرد. در شبهای مهتابی که نور ماه و درخشش جیوه در هم میآمیخت تلألو عجیبی داشت (نک. ابن تغری بردی، 3/54-61). [21]. لؤلؤ از فرماندهان احمد بن طولون پس از فتح شام مدتی والی رَقّه بود. وی در 286ﻫ به مخالفت با ابن طولون برخاست و به موفق پیوست (9/614). [22]. کندی، 236؛ زیّود، 127. [23]. نک. ابن اثیر، 7/430. [24]. زیّود، 131. [25]. Haarmann, “Khumārawayh”, EI2, 5/49. [26]. ابن اثیر، 7/415. [27]. کندی، 237؛ ابن تغری بردی، 3/51. [28]. ابوالعباس احمد، المعتضدبالله، فرزند موفق. [29]. بلوی، 238؛ ابن تغری بردی، همانجا. [30]. کندی، همانجا؛ مقریزی، 1/321. [31]. زیّود، 133. [32]. کندی، 240. [33]. همانجا. [34]. کندی، 240؛ طبری، 10/30. [35]. کندی، همانجا؛ ابن تغری بردی، 3/53. [36]. همانجاها. [37]. ابن اثیر، 7/454. [38]. ابن خلکان (2/249) نام قَطر النَّدَی را «اسماء» آورده است. [39]. طبری، همانجا. [40]. مسعودی، 2/599. [41]. مقریزی، 1/319. [42]. طبری، همانجا. [43]. مقریزی، 1/319؛ ابن دقماق، 4/67؛ ابن تغری بردی، 3/61؛ سیوطی،2/ 148. [44]. مسعودی، 2/599. [45]. همانجا؛ سیوطی(2/148) اشاره دارد که خمارویه علاوه بر جهاز مذکور، 000/100 دینار به قطرالندی داد تا هر آنچه در مصر تهیه نشده بود، در عراق برای خویش بخرد. [46]. ابن تغری بردی، 3/62. [47]. حسن، 3/458. [48]. همانجا. [49]. مقریزی، همان، 1/319؛ ابن تغری بردی، 3/62-63. [50]. ابن مَخلَد، ابوالعلاء صاعد (د 276ﻫ)، وزیر المعتمدبالله خلیفه عباسی و کاتب الموفق، برادر و ولیعهد او که به همین سبب به ذوالوزارتین ملقب شد. خانه و املاک مصادره شده وی در این تاریخ در اختیار دستگاه خلافت بوده است (سلیم، 4/592-593). [51]. طبری، 10/39؛ ابن تغری بردی، 3/87. [52]. مسعودی، 2/599؛ ابن ایاس، 1(1) 171. [53]. طبری، 10/40. [54]. ابن سعید، 1/135؛ ابن خلکان، 2/249؛ ابن تغری بردی، 3/63. [55]. طبری، همانجا؛ ابن تغری بردی، 3/87. [56]. ابن اثیر، 7/508. [57]. ابن خلکان، 2/250؛ نیز ابن اثیر، همانجا. [58]. این قصر در دامنه کوه قاسیون پایین تر از دیر مُرّان قرار داشت (ابن تغری بردی، 3/64). [59]. ابن سعید، 1/134؛ کندی، 241؛ برای ملاحظه دو روایت مختلف در چگونگی به قتل رسیدن خمارویه نک. ابن تغری بردی، 3/63- 64. | ||
مراجع | ||
کتابشناسی ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1402ﻫ/ 1982م. ابن ایاس، محمد بن احمد، بدائع الزّهور فی وقائع الدّهور، به کوشش محمد مصطفی، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1402ﻫ /1982م. ابن تغری بردی، جمال الدین ابوالمحاسن، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهرة، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، بی تا. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر یا تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366ش. ابن خلکان، شمس الدین احمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارالثقافة، 1968م. ابن دقماق، ابراهیم بن محمد، الانتصار لواسطة عقدالامصار، به کوشش فولرس، بیروت، المکتب التجاری للطباعة النشر و التوزیع، بی تا. ابن سعید مغربی، علی بن موسی، المغرب فی حلی المغرب، قسم خاص مصر، به کوشش زکی محمد حسن و دیگران، قاهرة، مطبعة جامعة فؤاد الاول، 1953م. ابن عدیم، ابوالقاسم کمال الدین عمر، زبدة الحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی الدهان، دمشق، المعهد الفرنسی بدمشق للدراسات العربیة، 1370ﻫ /1951م. بلوی، ابومحمد عبدالله بن محمد، سیرة احمد بن طولون، به کوشش محمد کردعلی، قاهرة، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا. تنّوخی، ابوعلی محسن به علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، به کوشش عبودالشالجی، بی جا، بینا، 1971م/1391ﻫ. حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام السیاسی والدینی والثقافی والاجتماعی، بیروت، دارالاندلس، 1964م. زیّود، محمد احمد، العلاقات بین الشام و مصرفی العهدین الطولونی و الاخشیدی، دمشق، دارحسان، 1409ﻫ /1989م. سلیم، عبدالامیر، «ابن مخلد، ابوالعلاء»، دبا، زیرنظر کاظم موسی بجنوردی، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، 1370ش. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک ،به کوشش محمد ابو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387ﻫ/1967م. کندی، ابوعمر محمد بن یوسف، کتاب الولاة و کتاب القضاة، به کوشش رفن گست، بیروت، مطبعة الآباء الیسوعیین، 1908م. مسعودی، ابوالحسن، مروج الذهب و معادن الجوهر، به کوشش شارل پلا، بیروت، الشرکة العالمیة للکتاب، 1989م. مقریزی، تقی الدین، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، معروف به الخطط المقریزیة، قاهرة، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا. یاقوت حموی، ابوعبدالله،معجم البلدان، به کوشش فرید عبدالعزیز الجندی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ﻫ /1990م. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، 1378ش. Haarmann, U., “Khumarawayh”, EI2, Leiden, E. J. Brill, 1986, V. 5, pp.49-50. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 716 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 368 |