تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,169 |
تعداد مقالات | 20,057 |
تعداد مشاهده مقاله | 23,644,642 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 21,729,945 |
حرفه آهنگری در منابع اسلامی از منظر تاریخ اجتماعی | ||
تاریخ و تمدن اسلامی | ||
مقاله 3، دوره 13، شماره 2 - شماره پیاپی 26، اسفند 1396، صفحه 39-60 اصل مقاله (449.92 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
نویسنده | ||
نگار ذیلابی | ||
استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
آهنگری، فرآوری ادوات و ابزارها از آهن، یکی از پرکاربردترین مهارتهای بشر برای تأمین ادوات و ابزارهای لازم در زندگی روزانه و نیز در فعالیتهای نظامی و عمرانی بوده است. در این مقاله با بررسی طیف وسیعی از منابع تاریخی، ادبی و اجتماعی، الگوی شغل آهنگری در ساختار جوامع اسلامی و در بستر تاریخی با رویکرد توصیف غلیظ (توصیف پرجزئیات)،[1] بازجسته و استخراج شده است. استخراج الگوی عمومی شغل آهنگری با پژوهش ابعاد پدیداری آهنگری از جمله کارکردهای متنوع، ابزارها و ادوات کار، فضای حرفهای (دکان آهنگری)، اخلاق حرفهای، نظارت و احتساب آهنگران و درآمدهای اصلی و فرعی و پایگاه شغلی و جایگاه اجتماعی آنها صورت گرفته است. بر خلاف تصور، آهنگران با وجود تنوع وسیع در تولیدات و نیاز همه گروههای جامعه به محصولاتشان، جزو اصناف پردرآمد نبودهاند و اعضای این صنف اغلب از گروههای فرودست جامعه به شمار میآمدهاند. | ||
کلیدواژهها | ||
آهنگر؛ دکان آهنگری؛ آهن؛ مشاغل؛ اصناف | ||
اصل مقاله | ||
حرفه آهنگری در منابع اسلامی از منظر تاریخ اجتماعی[1]
نگار ذیلابی[2] استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
چکیده آهنگری، فرآوری ادوات و ابزارها از آهن، یکی از پرکاربردترین مهارتهای بشر برای تأمین ادوات و ابزارهای لازم در زندگی روزانه و نیز در فعالیتهای نظامی و عمرانی بوده است. در این مقاله با بررسی طیف وسیعی از منابع تاریخی، ادبی و اجتماعی، الگوی شغل آهنگری در ساختار جوامع اسلامی و در بستر تاریخی با رویکرد توصیف غلیظ (توصیف پرجزئیات)،[3] بازجسته و استخراج شده است. استخراج الگوی عمومی شغل آهنگری با پژوهش ابعاد پدیداری آهنگری از جمله کارکردهای متنوع، ابزارها و ادوات کار، فضای حرفهای (دکان آهنگری)، اخلاق حرفهای، نظارت و احتساب آهنگران و درآمدهای اصلی و فرعی و پایگاه شغلی و جایگاه اجتماعی آنها صورت گرفته است. بر خلاف تصور، آهنگران با وجود تنوع وسیع در تولیدات و نیاز همه گروههای جامعه به محصولاتشان، جزو اصناف پردرآمد نبودهاند و اعضای این صنف اغلب از گروههای فرودست جامعه به شمار میآمدهاند.
کلیدواژهها: آهنگر، دکان آهنگری، آهن، مشاغل، اصناف.
مقدمه در نظام سنتی حرفهها و مشاغل کهن، آهنگران، صنعتگرانی بودند که آهن را در کوره تفته و قطعات فلزی را در فرایند چکشکاری به ابزارهای گوناگون بدل میکردند. در تعریفی امروزیتر آهنگری حرفهای است که در آن فرایند ذوب، ریختهگری و قالبگیری آهن و دیگر آلیاژهای مرتبط به آن و بالا بردن مقاومت آنها از طریق تفتن، فشردن و پتک زدن برای ساخت اشیاء و ابزارآلات فلزی انجام میگیرد. در ادبیات فارسی آهنگری و ابزارهای آن با مفاهیمی چون سرسختی و مقاومت و سنگدلی قرین است.[4] کلمات دیگری از جمله چِلِنگر، چلینگر، چلانگر، چیلانگر و چلونگر هم به جای آهنگر به کار رفته است.[5] از هزاره چهارم قبل از میلاد و با ساختن خیش/گاوآهن برای شخم زدن زمینهای کشاورزی در بینالنهرین به سرعت حرفه آهنگری کاربردی وسیع یافت. در آغاز فلزاتی مثل مس و مفرغ و سپس قلع و سرب و برنج و دیگر آلیاژها در این حرفه به کار گرفته شد.[6] هدف این نوشتار، تاریخ آهن و آهنگری نیست، بلکه تاریخ اجتماعی این حرفه در جهان اسلام، از منظر کارکردهای متنوع آن، ابزارها و ادوات کار، فضای حرفهای (دکان آهنگری)، اخلاق حرفهای، نظارت و احتساب آهنگران و درآمدهای اصلی و فرعی و پایگاه شغلی و جایگاه اجتماعی آنها بررسی شده است.
روش در این بررسی، همانند برخی از مقالات مشابه در حوزه تاریخ اجتماعی پیشهها[7] از رهیافت توصیف غلیظ یا توصیف تفصیلی استفاده شده است. در این رهیافت که با آثار مردمشناس بزرگ معاصر، کلیفورد گیرتز،[8] رایج شده و اکنون علاوه بر مردمشناسی در اغلب قلمروهای علوم انسانی از جمله در مطالعات تاریخ اجتماعی، به کار میرود، نه فقط خودِ پدیدار، بلکه زمینه تاریخی و بافتار فرهنگی و اجتماعی آن نیز توضیح داده میشود.[9] توصیف غلیظ در مطالعات تاریخ اجتماعی مشخصا در دو مرحله صورت میگیرد؛ نخست مرحله تحقیق که در آن محقق، مفاهیم یک گروه معین (مثلا در این اینجا، صنف آهنگران)، و قواعد حاکم بر آن و زبان نمادین آن و به طور کلی هر مجموعهای از دادهها و نمادها را که از آن گروه اطلاعی به دست میدهند مطالعه میکند؛ به عبارت دیگر در این مرحله، عادات و رفتارها، نشانهها و اشارهها، پوشش، خوراک، شیوههای کار، آیینها و مراسم و جز اینها که یک گروه را با توجه بر جزئیات و حتیالامکان دقیق، برای محقق آشکار و معنادار میسازند، گردآوری، دستهبندی و پردازش میشود. در این زمینه باید توجه داشت که رهیافت توصیف غلیظ با این تفصیل را نمیتوان برای گروههای بزرگ به کار برد؛ بنابراین باید برای دست یافتن به امکان وصف جامع و تفصیلی، گروههای کوچکتر و محدودتری را انتخاب و بررسی کرد. در دومین مرحله از توصیف غلیظ، محقق باید گزارشی جامع از گروه مورد بررسی بنگارد که در آن چونان سنت انسانشناسان، تلاش شود که این گروهها از درون خودشان فهمیده شوند؛ زیرا در واقع، هدف از این گزارش، به دست دادن وصفی از کنشها، گرایشها، باورها، قواعد و مفاهیم یک گروه معین است، هم بدانگونه که آن گروه خود را میفهمیده و هم بدان گونه که برای مخاطبان بیرونی قابل فهم باشد.[10]
مواد خام در آهنگری در اوایل دوره اسلامی، شمال شرق ایران بهویژه هرات، خراسان و فرغانه و مناطق وسیعی از ماوراءالنهر از مراکز مهم آهنگری و ساخت ابزارآلات جنگی و قطعات فلزی به شمار میآمدند. حجم تولیدات و گستردگی فعالیتهای آهنگری در درجه اول به تأمین مواد خام وابسته بود. در مناطقی که معادن سنگ آهن یافت میشد طبعا آهنگران بسیاری نیز، به سبب دسترسی آسان به مواد خام، فعال بودند.[11] واردات آهن از اروپا نیز در ادوار متأخر بسیار رایج بوده است،[12] اما بخش بزرگی از مواد اولیه آهنگری از طریق بازیافت قطعات مستعمل آهنی تأمین میشده است و دورهگردان با جمعآوری آهنپارهها/ قراضهها از خانهها و دکانها و کارگاهها ونیز از نهادهای حکومتی، آنها را به اصناف مختلف آهنگران میفروختند[13] و طبعا با رواج استفاده از اتومبیلها و ماشینآلات جدید، میزان دسترسی به حجم بزرگی از ضایعات آهنی برای آهنگران فراهم میشد[14] و منبع ارزانتری برای تأمین مواد اولیه در اختیارشان قرار میگرفت. چون بسیاری از محصولات آهنگران باید با فولاد ساخته میشد برخی از آنها شیوه به دست آوردن فولاد از آهن را میآموختند و ظاهرا برخی از این آهنگران در ادوار قدیم، سعی میکردند روش تهیه فولاد را همچون رازی در خانواده خود نسل به نسل منتقل کنند.[15]
کارکردها و تنوع فعالیتها آهنگران در دوره اسلامی از صدر اسلام تا دوره معاصر در تولید انواع ابزارها و وسایل مورد نیاز مردم و حکومتها همواره در سطحی گسترده، طرف مراجعه بودهاند.[16] اغلب آهنگران در ساختن همه یا بخش عمده این ابزارها و اقلام مهارت داشتند؛ با این حال به سبب تقاضای زیاد برای برخی اقلام معین، حوزههای تخصصی آهنگری نیز شکلگرفت و شمار بزرگی از اصناف در زیرمجموعه فن آهنگری پدید آمد؛ از جمله، سازندگان سلاحهای مختلف (کاردگران، شمشیرگران، زره سازان، سازندگان کلاه خود، قبه سپر، و قطعات آهنی ادوات سنگین جنگی مثل منجنیقها)، قیچیسازان، قفلسازان، نعلبندان و میخسازان.[17] بسیاری از مشاغل دیگر نیز برای تأمین ابزارها و تجهیزات مربوط به حرفه خود به تولیدات آهنگران وابسته بودند؛ انواع وسایل کشاورزی همچون بیل و کلنگ و داس،[18] برخی لوازم و قطعات مورد نیاز در نساجی و قالیبافی، آسیاهای بادی و آبی، ابزارهای شکار و صید، قصابی، آرایشگری، سنگتراشی، نجاری، کفاشی، بنایی و ساختمانی، دامداری و سوارکاری و جز آنها نیز در دکان آهنگری تولید میشد.[19] در مناطق ساحلی بسیاری از آهنگران در ساخت لوازم کشتیسازی و دریانوردی فعال و متخصص بودند.[20] گاه صاحبان مشاغل برای تأمین ابزارهای خود به سراغ آهنگرانی میرفتند که جزئیات فنی این مشاغل را بشناسند، مثلا مقنّیها بر حسب کیفیت زمین مورد نظر برای حفر چاه، ویژگیهای کلنگ خود را برای آهنگر مشخص میکردند.[21] ظروف آهنی و نیز تابه یا ساجها و تنورهای دستی قابل حمل برای پخت نان[22] منقل، سیخ، سه پایه، زنجیر، مخزنهای نگهداری آب یا سوخت، سرقلیان، سوزن، انبر، ترازو، قپان و وزنه را هم آهنگران میساختند.[23] بسیاری از این ابزارها مصارف خانگی نیز داشتند و از این رو وابستگی به تولیدات آهنگران نیازی عمومی بود. برخی آهنگران علاوه بر مهارت در ساختن این ابزارها، درجوشکاری با مس و برنج با چکش و نیز ساخت اشیای ظریف تزیینی و طلاکوبی و نقرهکوبی آنها استاد بودند.[24] از آهنگران در فعالیتهای امدادی نیز کمک خواسته میشد، مثلا وقتی میخواستند طوقی را از گردن انسان یا حیوانی باز کنند یا گردن یا انگشتی را که درحلقهای آهنی گیر کرده، درآورند یا گاه برای در آوردن پیکانی که در بدن انسانی فرورفته بود، مهارت آهنگران به کار میآمد.[25] در دوران جدید، برخی فعالیتهای تازه نیز به خدمات و تولیدات آهنگران افزوده شد، مثلا بسیاری از آهنگرانی که در ساخت یا تعمیر درشکه و گاری مهارت داشتند، به ساخت و تعمیر قطعات اتومبیلها روی آوردند و شماری از آنان به تدریج از آهنگری به مکانیکی تغییر شغل دادند.[26] رابطه آهنگران با قیامها و شورشها یا نزاعهای آنها با اهل بازار که در بسیاری از منابع به آنها اشارتها هست،[27] گاه با مهارتها و تولیدات آهنگران نیز پیوند داشته است: قیام و شورش به سلاح و ابزارهای ساخت آهنگران نیازمند بود و باز کردن قفل انبارها و زندانها و گسستن زنجیرها کاری بود که لاجرم با حضور آهنگران سهلتر میشد.[28] با این حال، آهنگران مطابق اخلاق و آیینهای خود عمل میکردند و برای خود فتوتنامههایی داشتند و خود را به پیرانی _از جمله داوود علیه السلام_ منسوب میکردند (و جالب آنکه در فتوتنامههای آهنگران که تاکنون چاپ شده، نامی از کاوه آهنگر نیامده است)، و ابزارهای آهنگری را هدیههایی میدانستند که جبرئیل اول بار از بهشت برای حضرت آدم آورده بود.[29] با وجود انتساب روحیه شورشگری به آهنگران، بسیاری از آنها به خدمات دولتی میپرداختند و اساسا فعالیتهای نظامی و انتظامی و عمرانی حکومتها بدون مشارکت آهنگران امکانپذیر نبود. آهنگران علاوه برساختن غُلّ و زنجیر، کار نصب آن را هم انجام میدادند؛ گاه بلافاصله پس از دستگیری یک مجرم، او را به دکان آهنگری میبردند و آهنگر بر دست و پا و یا گردن او غل و زنجیر مینهاد و سپس مجرم را به زندان منتقل میکردند؛ گاه نیز به همین منظور، آهنگران را به قصرها یا زندانها فرامیخواندند؛ در آماده کردن زندانیان برای انتقال به شهرهای دیگر نیز، آهنگران برای گشودن و بستن مجدد غل و زنجیر احضار میشدند همچنانکه آزاد کردن اسیران و زندانیان از قید غل و زنجیر با کمک آهنگران امکانپذیر بود و گاه غلی را که آهنگری برگردن اسیری مینهاد، جز خود او آهنگر دیگری نمیتوانست گشود.[30] پربسامد بودن خدمت آهنگران در به بند کشیدن زندانیان چنان بود که در برخی متون، آهنگران را به کنایت، زندانبان (الحدّادون السجّانون) میخواندند.[31] برخی آهنگران نیز در دربار یا در اردوی سپاه خدمت میکردند،[32] از جمله: در ضرابخانههای سلطنتی آهنگران جزو کارکنان بخش تولید بودند؛[33] در فعالیتهای عمرانی و بهویژه شهرسازی، مثلا در ساخت شهرهای بغداد و سامرا در عصر عباسی، شمار بزرگی از آهنگران را فرامیخواندند و در صورت کمبود، از زندانیان و اسرایی که آهنگری میدانستند نیز استفاده میکردند؛[34] در اردوی هر سپاه نیز، در جمله اصناف مختلف، تعداد زیادی آهنگر در خدمت بودند که کار تولید و تعمیر سلاحها و دیگر ابزارها و ادوات لازم برای اردوکشی را بر عهده داشتند؛ در کارهای مهندسی رزمی از جمله ساختن پلها و معابر، موانع و استحکامات و بهویژه ادوات قلعهگیری فعال بودند و درصورت پیروزی نیز اسیران را زنجیر میکردند.[35] برخی دولتمردان خیّر نیز گاه در فعالیتهای وقفی یا خیریه خود از آهنگران استفاده میکردند، مثلا گفتهاند که بدربن حسنویه، از بزرگان ملوک دینور و همدان در سده چهارم، در جزو صدقاتش، سالانه مبلغی قابل توجه به آهنگران میداد که نعل مرکبهای مسافران و در راه ماندگان مسیر همدان ـ بغداد را تعمیر کنند.[36]
ادوات و ابزارها و دکان آهنگری در دکان آهنگری که در واقع دکان- کارگاه بود ادوات و ابزارهای آهنگری، چون انواع پتکها و چکشها، انبرها، گیرههای آتشکاری، سنبهها، قیچیها، قلمها و قالبها، کوره، دمه[37] و سندان، مهمترین ملزومات دکان بودند.[38] آهنگران دوره گرد، کوره را در زمین حفر میکردند، ولی در کارگاههای آهنگری کوره فضایی بود که در داخل یکی از دیوارهای کارگاه با ارتفاع حدود یک متر از سطح زمین به صورت تنوری مستطیل شکل ساخته میشد و آهنگر، قطعه آهنی را درون آن تفته میکرد و سپس آهن نرم شده را برای شکل دادن بدان بر سندانی مینهاد که در کف دکان تعبیه شده بود؛ سوخت کوره معمولا از زغال، چوب یا زغال سنگ تأمین میشد؛ هوای لازم برای شعلهور نگه داشتن زغال را با انواع دمههای دستی یا پایی مَشک مانند ساخته شده ازچرم به داخل کوره میدمیدند؛ دمیدن را معمولا شاگردی نوجوان وگاه پسربچهای کم سن و سال انجام میداد؛ شاگرد قویبنیه و آموزشدیده دیگری که وردست اصلی استاد بود، پتککاری را بر عهده داشت و هنگامی که استاد، قطعه آهنی تفته را با انبر از کوره بیرون میآورد و روی سندان نگاه میداشت، این شاگرد ضربههای لازم را بر قطعه فرود میآورد و استاد با کمک این ضربهها و نیز ضربههایی که خود با چکش به آن میزد به آهن تفته شکل میداد.[39] آهنگران علاوه بر مهارت و خلاقیت در شکل دادن به آهن، به اندامی ورزیده و عضلات و بنیهای قوی نیاز داشتند؛ پیوسته درکنار کورهای پر حرارت و در فضایی پر از دود و سر و صدا بودن، کاری سخت و طاقتفرسا بود و تحمل بسیار میخواست؛ بسیاری از آهنگران بعد از نماز صبح به کارگاه میرفتند و تا ساعاتی بعد از طلوع خورشید تا زمانی که گرمای هوا تحملناپذیر میشد، و همچنین ساعاتی از بعدازظهر تا اذان مغرب کار میکردند؛ استاد آهنگر گاه در حین کار آوازی زمزمه میکرد و شاگردش نیز با او همراه میشد و ضربههایی که استاد و شاگرد باید به طور متناوب بر قطعه آهنی وارد میآوردند، با ضرباهنگ این آوازها تنظیم میگردید. آهنگران اغلب در فصول گرم سال با بالا تنهای برهنه کار میکردند و قطعهای چرمین در پیش سینه خود به کمر میبستند که از جرقههای سوزان آهن در امان باشند.[40] شاگرد نوجوان که معمولا پسر خود استاد آهنگر و وارث آینده شغل و دکان پدر بود، در اوایل کارآموزیاش دکان را تمیز میکرد، خاکستر را از کوره خارج میساخت و زغال تازه به کوره میریخت و آنگاه که بزرگتر میشد عهدهدار دمیدن میشد تا سالها بعد که پتککار/پتکزن میشد و سرانجام به استادی میرسید.[41] این شیوه معمول و متداولی بوده که قرنها تداوم داشته است،[42] اما امروزه آهنگرانی که به روش فرنگی بیشتر با ریختهگری کار میکنند، از برق و قالب بهره میبرند و چندان به زور بازو احتیاج ندارند، با این حال آهنگران سنتی همچنان در مقیاسی کوچکتر فعالند و با تغییراتی اندک، هنوز به همان شیوههای کهن کار میکنند.[43]
پراکندگی جغرافیایی وابستگی عام به کار آهنگران موجب شده بود که تقریبا در همه شهرها و روستاها دکانهای آهنگری دایر و دستکم گروههایی از آهنگران دورهگرد برای ساخت لوازم مورد نیاز، همواره در دسترس باشند؛ از بازارها و راستههای آهنگران، در سراسر جهان اسلام در دورههای مختلف گزارشهای بسیاری هست، ازجمله در مکه،[44] بغداد،[45] واسط،[46] دمشق،[47] قاهره،[48] صقلیه،[49] استانبول،[50] شیراز،[51] تهران[52] سبزوار[53] و... . این بازارها اغلب در درون شهرها مستقر بودند؛ ولی در برخی مناطق، بهویژه در ادوار متأخرتر، دکانهای آهنگری بیشتر در اطراف شهرها استقرار مییافت[54] و گاه اصناف مختلف آهنگران یا گروه عمدهای از آنان در یک بازار مستقر بودند یا در بازار اصناف هم رده همچون مسگرها فعالیت میکردند.[55]
اخلاق حرفهای سختی و خشونت کار آهنگری، آهنگران را دستکم در دید بسیاری از ناظران، افرادی خشن و تندخو جلوه میداد؛ و برخلاف اصنافی چون زرگران که مشتریانشان اغلب زنان بودند و با طبقات به نسبت بالادست جامعه سروکار داشتند و در نتیجه خوشخویی لازمه اخلاق حرفهایشان بود، آهنگران با کارگران و کشاورزان و نظامیان سروکار داشتند و ظاهرا برخورد تندشان با مشتریان پدیدهای شایع بود.[56] شیوه لباس آهنگران[57] و سروصدای شدید دکانهای آهنگری و نیز جرقههایی که در اثر کار آنها به بیرون از دکان میجهید و گاه بر قبا و عبا و چادر رهگذران میافتاد، چه بسا که موجب بروز مرافعههایی میشد، همچنین معروف بود که با آهنگر جماعت نمیتوان در تجارت و کار شریک شد و گمان آن بود که اخلاق کارکنان این صنف، شراکت را بر نمیتابد.[58]
نظارت بر آهنگران از آنجا که دستگاههای حکومتی نیز، چون مردم عادی، تقریبا به همه تولیدات ریز و درشت آهنگران نیازمند بودند، احتمالا نظارت بر کار آهنگران نیز با دقت بیشتری همراه بوده است؛ محتسبان وظیفه داشتند مراقب باشند که آهنگران، کارد و قیچی و انبر و تیغ اصلاح صورت و جز اینها را از نَرماهن/ آهن نرم و نامرغوب نسازند و میخهای مستعمل از نوصاف شده را به جای میخهای تازه ساختهشده یا آمیخته با آنها به مشتریان نفروشند.[59] مأموران نظارتی، وزنههای ترازوها را که آهنگران برای دکانداران میساختند به دقت بررسی میکردند و با توزین و مهرکردن، استاندارد بودن آنها را تأیید میکردند.[60] دکان آهنگری از جمله دکانهایی بود که در جریان آتشسوزیهای بازارها اغلب به عنوان منشأ اولیه آتشسوزی شناخته میشد و وقوع این حوادث در بازارها و راستههای آهنگران و همسایههایشان رخدادی پربسامد بود؛[61] از این رو محتسبان بر آن بودند که ترتیبی اتخاذ کنند تا دکانهای آهنگری، چون دکانهای آشپزی و نانوایی، از دکانهای آسیبپذیری، چون عطاری و بزازی، دور باشند.[62]
درآمد درباره میزان درآمد و وضع معیشت آهنگران، مانند اغلب اصناف دیگر، اطلاعات موجود بسیار اندک و نارساست. در ظاهر به نظر میرسد که با وجود تنوع وسیع در تولیدات و نیاز همه گروههای جامعه به محصولات آهنگران، اعضای این صنف باید درآمد قابل توجهی داشته باشند، اما این نیاز وسیع در درجه اول موجب میشد که شمار اعضای این صنف افزایش یابد و پرشمار بودن آهنگران،[63] عملا به معنای سرشکن شدن درآمد در میان گروهی بزرگ و در نتیجه، کاهش میزان درآمد سرانه آهنگران بوده است. البته آهنگران در تمام ایام سال کار داشتند، با اینحال کار آنان نیز همچون بسیاری از مشاغل در برخی فصول، مثلا در فصل کشاورزی یا فصل آمادگی برای سفرهای دریایی و غواصی و کشتیسازی در مناطق ساحلی[64] یا آمادگی برای شروع جنگی بزرگ یا در زمانهای رونق ساخت و سازهای شهری و حکومتی،[65] رونق بیشتری میگرفت؛ هرچند بنا بر شواهدی که کُهن[66] از قدرت خرید برخی آهنگران در اورشلیم عصر عثمانی در سده هجدهم به دست داده ظاهرا آهنگران آن شهر، از درآمد قابل ملاحظهای برخوردار بودهاند؛ در مجموع آهنگران از لحاظ درآمد در رتبههای پایین قرار داشتند و وضعشان مثلا با مسگران قابل مقایسه نبود.[67] در برخی از مناطق، آهنگرانی که برای کشاورزان ابزار میساختند، سالانه با آنان قرارداد میبستند و در پایان سال، مزدشان را بر مبنای مساحت زمین کشاورزی طرف قرارداد، به جای وجه نقد، گندم و جو و غلات دیگر و کاه و علوفه دریافت میکردند.[68]
جایگاه اجتماعی آهنگران به نظر میرسد تفاوتها در اطلاعات راجع به میزان درآمد آهنگران، صرفا به نظام شغلی و تولیداتشان وابسته نبوده و مثلا وابستگی قومی و قبیلهای آنها نیز در میزان برخورداریهای اقتصادیشان نقش داشته است؛ از این روی، اختلاف نظر درباره شرافت یا برعکس، فرودستی صنف آهنگر در منابع، احتمالا بیشتر به وابستگیهای قومی و نژادی آنها مربوط بوده است، مثلا از یک سو، عرب جاهلی عموما مشاغل یدی و از جمله آهنگری را پست میانگاشت[69] و ظاهرا منسوب داشتن فردی به شغل آهنگری، در نظر اعراب نوعی تحقیر زبانی محسوب میشد.[70] در شبه جزیره در عصر جاهلی و در صدر اسلام، بیشتر آهنگران از بردگان و موالی[71] یا از کسانی بودند که اصالت عربی نداشتند همچون یهودیان؛ یهودیان حجاز بهویژه ساکنان خیبر بر اثر عدم اعتنای اعراب به آهنگری، امکان یافتند که تولید و فروش انواع محصولات آهنی و فولادی مورد نیاز آنان از جمله سلاحها و ادوات کشاورزی را تقریبا به انحصار خود درآورند و علاوه بر کسب ثروت بسیار، اعراب را در زمینه تجهیزات جنگی، به شدت به خود وابسته سازند.[72] این در حالی است که در برخی منابع، مبدأ آهنگری نزد عرب را به هالکبن عمروبن اسدبن خزیمه از عرب رساندهاند[73] و ولیدبن مغیره و عاصبن هشام، برادر ابوجهل، را از آهنگران حجاز دانستهاند.[74] این گزارشها با قول پستانگاشتن حرفه آهنگری در نزد عرب صدر اسلام چندان مناسبتی ندارد و ظاهرا از همین جهت ابنقتیبه[75] و ابنرسته،[76] آهنگری را در جمله صناعات اشراف آوردهاند. از آهنگرانی که در زمره صحابه پیامبر بودند، از جمله یکی خَبّاب بن اَرَتّ بود که برای عاص بن وائل آهنگری میکرد و دیگری ابوسیف قَین که همسرش دایه ابراهیم پسر پیامبر اکرم بود.[77] عمری[78] گفته است که پیامبر با انتخاب زن یک آهنگر برای دایگی فرزندش میخواسته نظر تحقیرآمیز عرب را به پیشه آهنگری اصلاح کند؛ در حدیثی[79] نیز از قول ایشان آمده است که قَیْنْ را خواری پیشهاش زیانی نمیرساند اگر عادل باشد؛ قین در صدر اسلام به آهنگر اطلاق میشده است.[80] در ادوار بعد نیز شماری از معاریف علما و محدثان به حرفه آهنگری منسوب بودهاند.[81] در عین حال، ذمیانی که در سرزمینهای اسلامی به آهنگری اشتغال داشتند نیز فراوان بودند.[82] تأکید مکرر برخی نویسندگان سنی[83] در اینکه پدر عبیدالله مهدی، بنیانگذار خلافت شیعی فاطمی یا خود وی، آهنگرانی یهودی بودهاند، ظاهرا مبتنی بر ذهنیت سنتی عربی است که هم یهودیان و هم آهنگران را خوار میداشتند؛ در مصر بسیاری از قبطیان مسیحی به پیشهوری از جمله آهنگری اشتغال داشتند.[84] در اورشلیم عصر عثمانی نیز بسیاری از اعضای صنف آهنگران مسیحی بودند و ریاست این صنف نیز در قرون هفدهم و هجدهم اغلب در اختیار مسیحیان بوده است.[85] عامل دیگری که بهروشنی در فرودست انگاشتن آهنگران، از اعصار بسیار قدیم تاکنون مؤثر بوده، اختصاص بخش بزرگی از فعالیتهای آهنگری، بهویژه در مناطق روستایی، به کولیان بوده که اغلب به صورت دورهگردی کار میکردند.[86] این افراد نه تنها در نزد شهریان، جزو شهروندان عادی محسوب نمیشدند بلکه حتی نزد قبایل بدوی عرب نیز به عنوان اعضای قبیله لحاظ نمیشدند و با آنان ازدواجی صورت نمیگرفت.[87] این گروههای کولی که در ایران، غرشمال/غربتی/ غریب شمار نامیده میشدند، به صورت گروهی به روستاها یا محل استقرار ایلات میرفتند و علاوه بر آهنگری، به شعبدهبازی، رقاصی و معرکهگیری میپرداختند؛ زنانشان نیز با اصرار و سماجت محصولات آهنی تولیدی مردانشان را به خانوارها میفروختند و فالگیری و حجامی نیز میکردند.[88]
نتیجه با اطلاعات نسبتا قابل ملاحظهای که از ابعاد مختلف زندگی حرفهای صنف آهنگران در سرزمینهای مختلف اسلامی، در دست است میتوان به الگویی از مفهوم آهنگر بودن در ساختار و بافتار جوامع اسلامی دست یافت. در این مطالعه که بر اساس مدل الگویاب در مطالعات تاریخ اجتماعی و با رهیافت توصیف غلیظ صورت گرفته و در آن انبوهی از شواهد و مستندات در طیف وسیعی از منابع و مآخذ بررسی شده است، الگوی جهان اسلامیِ شغل آهنگری بازشناسی و استخراج و بازسازی شده است چنانکه میتوان بر اساس این مطالعه یک آهنگر مسلمان یا غیر مسلمان را در ساختار جامعه اسلامی در هر یک از مقاطع تاریخی دوران ماقبل مدرن بازآفرید. الگوی مشخص و حتی الامکان عینی آهنگر بودن در جهان سنتی اسلام نشان میدهد که هر چند همه مردم در قشرها و طبقات مختلف، و در مشاغل و جایگاههای متفاوت، در بیشتر مواضع زندگی روزانه یا در شرایط خاص مثل جنگها، به محصولات و خدمات آهنگران نیازمند بودهاند، ولی با توجه به کثرت مشتغلان به این حرفه در جهان اسلام، این شغل هیچگاه از درآمد مالی بالایی برخوردار نبوده و در میان اصناف مشابه حتی نمیتوان پایگاه درآمدی آهنگران را با صنفی چون مسگران مقایسه کرد؛ از سوی دیگر این سنت که اغلب شاغلان به آهنگری از طبقات یا گروههای نژادی و قومی و قبیلهای فرودست بودهاند باعث شده بود که نگرش اجتماعی به این شغل هم با وجود برخی تلاشهای جزئی یا با وجود برخی استثناها در میان معاریفی که به این حرفه اشتغال داشتهاند، چندان خوشایند نباشد و بازتولید مفهوم فرودستی در این شغل همواره در بازهای بسیار طولانی در تاریخ اجتماعی مسلمانان، استمرار یابد.
کتابشناسی ابشیهی، شهابالدین محمد، المستطرف فی کل فن مستظرف، مفید محمد قمیحه، بیروت، افست قم، 1406ﻫ/ 1986م. ابن طقطقی، الفخری فیالآداب السلطانیة و الدولالاسلامیة، محمود توفیق کتبی، مصر، 1340ﻫ. ابناثیر، مبارکبن محمدبن محمدبن عبدالکریمبن عبدالواحد شیبانی جزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهرة، 1383ﻫ/ 1963م. ابناثیر، عزالدین ابوالحسن علیبن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، علی محمد معوض و دیگران، بیروت. ابناخوة، معالم القربة فی احکام الحسبة، محمد محمود شعبان و صدیق احمدعیسی مطیعی، قاهرة، 1976م. ابنانباری، ابوبکر محمدبن قاسم، الزاهر فی معانی کلمات الناس، حاتم صالح ضامن، بغداد، 1399ﻫ/ 1979م. ابنبلخی، فارسنامه، لسترنج و نیکلسون، تهران، 1363ش. ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهرة، 1383ﻫ/ 1963م. ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، محمد و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، 1412ﻫ/1992م. ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، عادل احمد عبدالموجود و شیخ علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ﻫ/1995م. ابنحوقل، صورة الارض، کرامرس، لیدن، 1967م. ابنرستة، الاعلاق النفیسة، دخویه، لیدن، 1892م. ابنسعد، الطبقات الکبری، علی محمدعمر، بیروت، 1405ﻫ/1985م. ابنطولون،شمسالدین محمد، مفاکهة الخلان فی حوادث الزمان ]تاریخ مصر والشام[، محمد مصطفی، قاهرة، 1381ﻫ/1962م. ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، فی حاشیة ابنحجر عسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ﻫ. ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت،1417ﻫ/ 1996م. ابنقتیبة، المعارف، بیروت، 1407ﻫ/ 1987م. ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت، 1411ﻫ/ 1990م. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، 1383ﻫ. ابویوسف یعقوب فسوی/ بسوی، المعرفة و التاریخ، اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1975م. ادیبالممالک، «جماعت کولی در انگلستان»، ارمغان، س 16، ش 9، آذر، 1314ش. ازرقی، ابوولید، اخبار مکة و ماجاء فیه من الآثار، رشدی صالح ملحس، بیروت، 1403ﻫ/ 1983م. اصطخری، مسالک، لیدن، 1967م. اولیاء چلبی، الرحلة الی مصر و السودان و الحبشة، ترجمه حسین مجیب مصری و دیگران، محمد حرب، قاهرة، 2006م. بلاذری، فتوحالبلدان، عبدالله انیس طباع، بیروت، 1407ﻫ/1987م. همو، انسابالاشراف، محمد حمیدالله، مصر، 1959م. بناء، عبدالحافظ عبدالخالق، اسواق الشام فی عصر الحروب الصلیبیة فی الفره من 595/ 687ـ 1099ـ 1291م، بیروت، 2007م. بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهرة، 1380ﻫ/ 1961م. تحویلدار، میرزا حسین، جغرافیای اصفهان، جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر، منوچهر ستوده، تهران، 1342ش. جاحظ، البرصان و العرجان و العمیان و الحولان، عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1410ﻫ/ 1990م. جمال، محمد عبدالهادی، الحرف و المهن و الانشطة التجاریة القدیمة فی الکویت، کویت، 2003م. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1413ﻫ/ 1993م. جیرار، ب.س. وصف مصر، موسوعة الحیاة الاقتصادیة فی القرن الثامن عشر، الجزء الاول، الزراعة، الصناعات و الحرف و التجاریة، ترجمه زهیر شایب، مصر، 1980م. حمیری، عبدالمنعم، الروض المعطار فی خبرالاقطار، احسان عباس، بیروت، 1980م. خسروی، خسرو، «آهنگری»، کاوش، دوره 2، ش 2، شماره مخصوص نوروز، 1342ش. خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السلام، بشار عواد معروف، بیروت، 1422ﻫ/2001م. دالمانی، هانری رنه، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، 1378ش. دهخدا، لغت نامه، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، 1377ش. ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، 1414ﻫ/ 1994م. راسم جمیلی، البغدادیون کتاب یصورالحیاة البغدادیة ایام زمان، بغداد، 1403ﻫ/ 1983م. راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء، ریاض عبدالحمید مراد، بیروت، 2004م. رساله سلمانیان و سرتراشان، چهارده ساله در فتوت و اصناف، مهران افشاری و مهدی مدائنی، تهران، 1381ش. ریمون، اندریه، الحرفیون و التجار فی القاهرة فیالقرن الثامن عشر، ترجمه ناصر احمدابراهیم و باستی جمالالدین، قاهرة، 2005م. زکریای قزوینی، آثار البلاد و اخبارالبلاد، بیروت. زنگویی، حسین، «نگاهی به پیشههای سنتی بیرجند»، خراسان پژوهی، س 1، ش 1، بهار و تابستان 1377ش. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، انساب، عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ﻫ/1988م. شبانکارهای، محمد بن علی، مجمعالانساب، میرهاشم محدث، تهران، 1363ش. شهری باف، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، زندگی، کسب کار، تهران، 1368ش. همو، طهران قدیم، تهران، 1381ش. شیخلی صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی بحث فی التنظیمات الحرفیة فی المجتمع العربی الاسلامی، بغداد، 1976م. شیزری، عبدالرحمنبن نصر، نهایة الرتبة فی طلب الحسبة، بازعرینی، بیروت، 1401ﻫ/ 1981م. صابی، هلالبن محسن الوزراء، عبدالستار احمد فراج، قاهرة، 1958م. صفینژاد، جواد، طالبآباد، نمونه جامعی از بررسی یک ده، تهران، 1355ش. طاهری، عطا، کوچ کوچ، تجربه نیم قرن زندگی در کهکیلویه و بویراحمد، تهران، 1388ش. طبری، تاریخ الامم و الملوک، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1962-1967م. طعمة، سلمان هادی،کربلاء فی الذاکرة، بغداد، 1988م. طوخی، نبیل سید،طوائف الحرف فی مدینة القاهره فیالصنف الثانی من القرن التاسع عشر، 1841ـ 1890، قاهرة، 2009م. طوسی، الفهرست، محمود رامیار، مشهد، افست از روی چاپ اسپرنگر، 1351ش. عریببن سعد قرطبی، صلة تاریخ الطبری، ذیل طبری، تاریخ، (بیروت)، بیتا. عمری، عبدالعزیزبن ابراهیم، الحرف و الصناعات فی الحجاز فی عصر الرسول، قطر، 1985م. «فتوتنامه آهنگران»، چاپ ایرج افشار، فرخنده پیام، مجموعه مقالات تحقیقی، یادگارنامه استاد دکتر غلامحسین یوسفی،مشهد، 1359ش. فتوتنامهها و رسائل خاکساریه (سی رساله)، مهران افشاری، تهران، 1382ش. فربرن، مایلز، تاریخ اجتماعی؛ مسائل، راهبردها و روشها، ترجمه ابراهیم موسیپور بشلی و محمد ابراهیم باسط، تهران، انتشارات سمت، 1394ش. فرخی، یزدان، «بر آن بیبها چرم آهنگران، (پژوهشی در جایگاه اجتماعی آهنگران)»، مزدکنامه (یادبود اولین سالگرد درگذشت مهندس مزدک کیانفر)، جمشید کیانفر و پروین استخری، تهران، 1387ش. قتیبة شهابی، اسواق دمشق القدیمة و مشیداتها التاریخیة، دمشق، 1990م. کبیسی، حمدان عبدالمجید، اسواق بغداد حتی بدایة العصر البویهی، 145ـ 334ﻫ/ 763ـ 945م؛بغداد، 1979م. کتانی، عبدالحی، التراتیب الاداریة، بیروت، بیتا. کریمی، اصغر، سفرنامه دشت کویر، از معدنهای شدادی تا قناتهای وقفی و وقفنامههای گناباد، تهران، 1389ش. گزارشهای نظمیه از محلات طهران، راپورت وقایع مختلفة محلات دارالخلافه، انسیه شیخ رضایی و شهلا آذری، تهران، 1377ش. گلچین معانی، احمد، شهر آشوب در شعر فارسی، پرویز گلچین معافی، تهران،1380ش. محبی، پرویز، فنون و منابع در ایران، مقدمهای بر تاریخ تکنولوژی و کاربرد مواد در ایران از قرن اول تا سیزدهم هجری، ترجمه آرام قریب، تهران، 1383ش. مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ابوالقاسم امامی، تهران، 1376-1380ش. مغاوری محمد، سعید، الالقاب واسماء الحرف و الوظائف فی ضوء البردیات العربیة، قاهرة، 2000ـ 2002م. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، دخویه، لیدن، 1967م. مقریزی، خطط، ایمن فؤاد سید، لندن، 2002ـ 2004م. مهاکیال، مروثات حرفیة (دراسة مونوغرافیة احصائیة الحرف التقلیدیة فی صیدا و الجوار)، طرابلس، 2003م. موسیپور، ابراهیم، «زندگی حرفهای گازران در تاریخ اجتماعی اسلام»، انسان شناسی، سال نهم، ش14، بهار و تابستان 1390. همو، «زندگی حرفهای موذنان و بازتاب آن در ذهن و زبان مسلمانان: پژوهشی در تاریخ اجتماعی اسلام»، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، سال 43، شماره 1، پاییز و زمستان 1389. میدانی، ابوالفضل، مجمعالامثال، مشهد، 1366ش. میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، محمددبیر سیاقی، تهران، 1368ش. نعیمی دمشقی، الدراس فی تاریخ المدارس، جعفر حسنی، 1988م. همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش. هولتسر، ارنست، ایران در یکصد و سیزده سال پیش، با شرح و تصویر، بخش نخست: اصفهان، ترجمه محمد عاصمی، تهران، 1355ش. وزان، حسن، وصف افریقیا، ترجمه محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983م. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، جلد اول، مشرق زمین گاهواره تمدن، تهران، علمی و فرهنگی، 1378ش. یاقوت حموی، معجم البلدان، فردیناند ووستنفلد، لایپزیک، 1866-1873م. یعقوبی، البلدان، لیدن، 1982م. Chardin, Jean, Voyages Du Chevalier Chardin En Perse, Perse, Paris, 1811. Chelhod, J., EI2, “Kayn”. Cohen, Amnon, The Guilds of Ottoman Jerusaleu, Leiden, 2001. Hans E. Wulff, The Traditional crafts of Persia, their Developut, technology, and Influence an Eastem and western civilization, Cambridge, Massachusetts- London, 1976. Mübahat kütükoğlu, “the Structure of the Ottoman Economy”, History of the Ottoman state, Society and Civilisation, ed. By: ekmeleddin Ihsanoğlu, Istanbul, 2001. Pigott, EI2, s. v., “Kayn”, by: J. Chelhod, IR, s. v. Āhan, by: v. c. Tahsin Özcan, Fetvalar Isiginda Osmanli Esnafi, Istanbul, 2003. [1]. تاریخ دریافت: 12/12/1396؛ تاریخ پذیرش: 18/12/1396 [2]. رایانامه: n_zeilabi@sbu.ac.ir thick description.3 [4]. دهخدا، ذیل «آهن دل»، «سندان»؛ معین، ذیل «پولادین». [5]. دهخدا، ذیل «چلنگر». [6]. دورانت، 1/ 14-15. [7]. مثلا: موسیپور، «زندگی حرفهای گازران در تاریخ اجتماعی اسلام»، 121- 139؛ همو، «زندگی حرفهای موذنان و بازتاب آن در ذهن و زبان مسلمانان...»، 142-161. [8]. Clifford Geertz [9]. در این باره نک. فربرن، 284 ،296-297. [10]. نک. فربرن، همانجاها. [11]. مقدسی، 340؛ اصطخری، 334؛ ابنحوقل، 2/ 488؛ ابن بلخی،125؛ قزوینی، 520؛ حسن وزان، 1/168ـ 169؛ بنا، 47؛ درباره آهن و سابقه کاربرد آن در ایران نک. د. ایرانیکا، ذیل «Âhan»؛ در رسالهای از قرن دهم/ یازدهم چگونگی استحصال شمشهای آهن از معادن شرح داده و گفته شده که آهنگران شهرها این شمشها را میخریدهاند (نک. «قطعهای از یک دست نوشته فنی»، محبی،300ـ 301). [12]. هولتسر، 42؛50 Wulff,. [13]. شهریباف، 1381، 2/ 315، 343. [14]. Wulff, ibid. [15]. دالمانی، 1/ 549ـ 551. [16]. جواد علی، 7/555ـ 559؛ عمری، 271-272. [17]. حسن وزان، 1/ 200؛ دالمانی، 1/546-570؛ 2/ 569، 576؛ تحویلدار، 104ـ 110؛ زنگویی، 66؛ جمال، 191. [18]. دالمانی، 2/ 248؛ Wulff, 52, 291. [19]. حسن وزان، 1/ 240؛ جواد علی، 7/، 558ـ 559؛ جمال، 188؛ شهریباف، طهران قدیم، 2/ 316ـ 317. [20]. جمال، 186، 188. [21]. کریمی، 167. [22]. شاردن، 4/ 138ـ 140؛ شهریباف، طهران قدیم، همانجا. [23]. تحویلدار، 95، 104-110؛ شهریباف، طهران قدیم، همانجا؛ شهابی، 495ـ 498. [24]. دالمانی، 2/ 569؛ Wulff, 52. [25]. خطیب بغدادی، 4/ 586؛ ابنجوزی، 10/ 165؛ ذهبی، 16/ 474. [26]. شهریباف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، 1/ 375؛ 243؛ Wulff, 52. [27]. شبانکارهای، 347؛ گزارشهای نظمیه از محلات طهران، 2/ 470، 597؛ فرخی، 466ـ 467. [28]. فرخی، 1387، 480. [29]. «رساله سلمانیان و سرتراشان»، 244؛ فتوتنامهها و رسائل خاکساریه، 225، 228؛ «فتوتنامه آهنگران»، 55ـ 56؛ شیخلی، 185؛ فرخی ، 467. [30]. طبری، 7/ 538؛ عریببن سعد قرطبی، 11/ 270؛ خطیب بغدادی، 4/ 586؛ 13/ 30؛ 14/130؛ ابشیهی، 1/300. [31]. ابن انباری، 1/ 391ـ 392؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الاثر، 1/353؛ میدانی، 1/ 143. [32]. صابی، 22. [33]. میرزا سمیعا، 21. [34]. یعقوبی، 258؛ ابنجوزی، 1412، 8/74؛ حمیری، 301. [35]. طبری، 9/75؛ مسکویه، 4/ 240؛ ابن کثیر، 14/ 200،320. [36]. ابنکثیر، 11/ 354. [37]. دَمه: آلت دمیدن، دم آهنگری (معین، فرهنگ فارسی؛ دهخدا، لغتنامه). [38]. جوادعلی، 7/ 559-560؛ عمری، 272؛ جمال، 187. [39]. شهریباف، طهران قدیم، 2/ 314-315؛ جمال، 186ـ 188؛ در برخی دکانهای آهنگری علاوه بر این سه تن، کارگران دیگری هم بودند از جمله یک وردست برای پتک زدن و یک نفر برای تفته کردن آهن در کوره (خسروی، 66). [40]. دالمانی، 2/248، 569؛ جمال، 187، 189-190؛ شهریباف، طهران قدیم، 2/ 314-317. [41]. جمال، 187، 190؛ شهریباف، طهران قدیم، 2/315. [42]. برای توصیفی از چگونگی کار آهنگری در قرن دهم و یازدهم در ایران نک. فرخی،476ـ 477؛ محبی، 301. [43]. خسروی، 56ـ 66؛ کَیّال، 124. [44]. ازرقی، 2/ 239، 265. [45]. نک. طبری، 9/ 358؛ کبیسی، 168؛ جمیلی، 49. [46]. یاقوت، 4/ 885. [47]. ابنعساکر، 67/ 289؛ ابن طولون، 1/ 156، 371؛ شهابی، 494. [48]. مقریزی، 2/ 245؛ ریمون، 1/546ـ 547. [49]. ابنحوقل، 1/ 119، 122. [50]. Mübahat kütükoğlu, 1/679. [51]. Wulff, 50. [52]. شهریباف، 1381، 2/ 314ـ 317. [53]. دالمانی، 2/248. [54]. ریمون، 1/ 546-547. [55]. تحویلدار، 95؛ طوخی، 2009: 72. [56]. «فتوتنامه آهنگران»، 58؛ فرخی، 473، 479ـ 480. [57]. ابناثیر، النهایه فی غریب الاثر، 1/ 353. [58]. شهریباف، همان، طهران قدیم، 2/ 317؛ درباره نگرشها و وصفهایی که در ادب فارسی در باب حرفه آهنگری آمده، نک. گلچین معانی، 132ـ 133، 470ـ473. [59]. شیزری، 79؛ ابن اخوه، 1976، 232. [60]. جمال، 188. [61]. عریببن سعد قرطبی، 11/ 296؛ ذهبی، 1414، 26/ 471ـ 472. [62]. شیزری، 11ـ12؛ برای نمونههایی از استفتاآتی در باب ضررهایی که از کارگاه آهنگری به همسایگان وارد میآمد نک. Ozcan, 329-330. [63]. مثلا 16 صنف از آهنگران با بیش از 2000 عضو در قاهره در گزارش اولیا چلبی 2006، 1/ 477ـ 478؛ ریمون، 2005، 1/ 546. [64]. جمال، 189. [65]. خسروی، 62. [66]. Cohen, 114-115. [67]. ریمون، همانجا؛ هولتسر، 29 در گزارشی از نیمه دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم درباره اصفهان گفته که صنف آهنگر همچون صنف میخساز، بخار و سَرّاج از پرداخت مالیات، معاف بوده است؛ برای نمونهای از دستمزدهای کارگران دکان آهنگری در تهران نیمه قرن چهاردهم، نک. خسروی، 66. [68]. صفینژاد، 144؛ همایونی، 248ـ 249؛ Cohen,114. [69]. جوادعلی، 7/ 557؛ د. اسلام، ذیل «Kayn». [70]. ابوالفرج اصفهانی، 8/ 61، 86؛ راغب اصفهانی، 2/ 195؛ د. اسلام، همانجا. [71]. مثلا ازرقبن عقبه، غلام رومی حارثبن کلده ثقفی (بلاذری، انساب الاشراف، 1/ 157، 490، همو، فتوح البلدان، 63؛ ابنحجر، 1/ 29)؛ و ابولؤلؤ غلام مغیره (ابنسعد، 3/ 320، طبری، 4/ 191). [72]. جواد علی، همانجا؛ عمری، 269ـ270. [73]. جاحظ، 241؛ و پانویس ش 2، جوادعلی، 7/556. [74]. ابنقتیبه، 319؛ بیهقی، 1/ 164؛ ابنرسته، 215؛ برای شمار دیگری از اشراف عرب که آنها را از آهنگران دانستهاند، همانجاها. [75]. همانجا. [76]. 214ـ 215. [77]. بلاذری، انساب الاشراف، 1/ 176؛ ابن عبد البر، 4/ 98؛ ابن اثیر، اسدالغابة، 2/ 148؛ ابنحجر، 3/ 401؛ 4/98؛ عمری، 269-271. [78]. 269، 1985. [79]. نک. کتانی، 2/ 74. [80]. جوادعلی، 7/ 554ـ 555. [81]. فسوی، 2/ 395؛ طوسی، 166، 337؛ ابنعساکر، 41/ 457؛ ابن جوزی، 18/ 100؛ سمعانی؛ انساب، 2/181ـ 183؛ ذهبی، 10/ 367، 20/ 142. [82]. درباره آهنگران یهودی در شهرهای مختلف مراکش در قرن دهم، نک. حسن وزان، 1/ 105، 119، 140؛ 1/153-154، گفته که در شهر مِاَئة بیر در دُکّالة مراکش، به جز آهنگران یهودی صنعتگر دیگری نیست. [83]. ابنکثیر، 12/ 267ـ 268؛ ذهبی، 39/ 275؛ ابن تغری بردی، 4/ 75 [84]. مغاوری محمد، 1/ 346-347؛ جیرار، 1/ 216؛ ریمون، 1/546. [85] .Cohen, 112, 114. [86]. ادیب الممالک، 675؛ Wulff, 49. [87]. EI2, s. v. “Kayn”, (by: J. Chelhod)؛ طاهری، 151. [88]. زنگویی، 45. | ||
مراجع | ||
کتابشناسی ابشیهی، شهابالدین محمد، المستطرف فی کل فن مستظرف، مفید محمد قمیحه، بیروت، افست قم، 1406ﻫ/ 1986م. ابن طقطقی، الفخری فیالآداب السلطانیة و الدولالاسلامیة، محمود توفیق کتبی، مصر، 1340ﻫ. ابناثیر، مبارکبن محمدبن محمدبن عبدالکریمبن عبدالواحد شیبانی جزری، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهرة، 1383ﻫ/ 1963م. ابناثیر، عزالدین ابوالحسن علیبن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، علی محمد معوض و دیگران، بیروت. ابناخوة، معالم القربة فی احکام الحسبة، محمد محمود شعبان و صدیق احمدعیسی مطیعی، قاهرة، 1976م. ابنانباری، ابوبکر محمدبن قاسم، الزاهر فی معانی کلمات الناس، حاتم صالح ضامن، بغداد، 1399ﻫ/ 1979م. ابنبلخی، فارسنامه، لسترنج و نیکلسون، تهران، 1363ش. ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهرة، 1383ﻫ/ 1963م. ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، محمد و مصطفی عبدالقادر عطا و نعیم زرزور، بیروت، 1412ﻫ/1992م. ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، عادل احمد عبدالموجود و شیخ علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة،1415ﻫ/1995م. ابنحوقل، صورة الارض، کرامرس، لیدن، 1967م. ابنرستة، الاعلاق النفیسة، دخویه، لیدن، 1892م. ابنسعد، الطبقات الکبری، علی محمدعمر، بیروت، 1405ﻫ/1985م. ابنطولون،شمسالدین محمد، مفاکهة الخلان فی حوادث الزمان ]تاریخ مصر والشام[، محمد مصطفی، قاهرة، 1381ﻫ/1962م. ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، فی حاشیة ابنحجر عسقلانی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ﻫ. ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت،1417ﻫ/ 1996م. ابنقتیبة، المعارف، بیروت، 1407ﻫ/ 1987م. ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت، 1411ﻫ/ 1990م. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، 1383ﻫ. ابویوسف یعقوب فسوی/ بسوی، المعرفة و التاریخ، اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1975م. ادیبالممالک، «جماعت کولی در انگلستان»، ارمغان، س 16، ش 9، آذر، 1314ش. ازرقی، ابوولید، اخبار مکة و ماجاء فیه من الآثار، رشدی صالح ملحس، بیروت، 1403ﻫ/ 1983م. اصطخری، مسالک، لیدن، 1967م. اولیاء چلبی، الرحلة الی مصر و السودان و الحبشة، ترجمه حسین مجیب مصری و دیگران، محمد حرب، قاهرة، 2006م. بلاذری، فتوحالبلدان، عبدالله انیس طباع، بیروت، 1407ﻫ/1987م. همو، انسابالاشراف، محمد حمیدالله، مصر، 1959م. بناء، عبدالحافظ عبدالخالق، اسواق الشام فی عصر الحروب الصلیبیة فی الفره من 595/ 687ـ 1099ـ 1291م، بیروت، 2007م. بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهرة، 1380ﻫ/ 1961م. تحویلدار، میرزا حسین، جغرافیای اصفهان، جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر، منوچهر ستوده، تهران، 1342ش. جاحظ، البرصان و العرجان و العمیان و الحولان، عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1410ﻫ/ 1990م. جمال، محمد عبدالهادی، الحرف و المهن و الانشطة التجاریة القدیمة فی الکویت، کویت، 2003م. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1413ﻫ/ 1993م. جیرار، ب.س. وصف مصر، موسوعة الحیاة الاقتصادیة فی القرن الثامن عشر، الجزء الاول، الزراعة، الصناعات و الحرف و التجاریة، ترجمه زهیر شایب، مصر، 1980م. حمیری، عبدالمنعم، الروض المعطار فی خبرالاقطار، احسان عباس، بیروت، 1980م. خسروی، خسرو، «آهنگری»، کاوش، دوره 2، ش 2، شماره مخصوص نوروز، 1342ش. خطیب بغدادی، تاریخ مدینة السلام، بشار عواد معروف، بیروت، 1422ﻫ/2001م. دالمانی، هانری رنه، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، 1378ش. دهخدا، لغت نامه، تهران، چاپخانه دانشگاه تهران، 1377ش. ذهبی، شمسالدین، تاریخ الاسلام، عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، 1414ﻫ/ 1994م. راسم جمیلی، البغدادیون کتاب یصورالحیاة البغدادیة ایام زمان، بغداد، 1403ﻫ/ 1983م. راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراء و البلغاء، ریاض عبدالحمید مراد، بیروت، 2004م. رساله سلمانیان و سرتراشان، چهارده ساله در فتوت و اصناف، مهران افشاری و مهدی مدائنی، تهران، 1381ش. ریمون، اندریه، الحرفیون و التجار فی القاهرة فیالقرن الثامن عشر، ترجمه ناصر احمدابراهیم و باستی جمالالدین، قاهرة، 2005م. زکریای قزوینی، آثار البلاد و اخبارالبلاد، بیروت. زنگویی، حسین، «نگاهی به پیشههای سنتی بیرجند»، خراسان پژوهی، س 1، ش 1، بهار و تابستان 1377ش. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، انساب، عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ﻫ/1988م. شبانکارهای، محمد بن علی، مجمعالانساب، میرهاشم محدث، تهران، 1363ش. شهری باف، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، زندگی، کسب کار، تهران، 1368ش. همو، طهران قدیم، تهران، 1381ش. شیخلی صباح ابراهیم سعید، الاصناف فی العصر العباسی بحث فی التنظیمات الحرفیة فی المجتمع العربی الاسلامی، بغداد، 1976م. شیزری، عبدالرحمنبن نصر، نهایة الرتبة فی طلب الحسبة، بازعرینی، بیروت، 1401ﻫ/ 1981م. صابی، هلالبن محسن الوزراء، عبدالستار احمد فراج، قاهرة، 1958م. صفینژاد، جواد، طالبآباد، نمونه جامعی از بررسی یک ده، تهران، 1355ش. طاهری، عطا، کوچ کوچ، تجربه نیم قرن زندگی در کهکیلویه و بویراحمد، تهران، 1388ش. طبری، تاریخ الامم و الملوک، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1962-1967م. طعمة، سلمان هادی،کربلاء فی الذاکرة، بغداد، 1988م. طوخی، نبیل سید،طوائف الحرف فی مدینة القاهره فیالصنف الثانی من القرن التاسع عشر، 1841ـ 1890، قاهرة، 2009م. طوسی، الفهرست، محمود رامیار، مشهد، افست از روی چاپ اسپرنگر، 1351ش. عریببن سعد قرطبی، صلة تاریخ الطبری، ذیل طبری، تاریخ، (بیروت)، بیتا. عمری، عبدالعزیزبن ابراهیم، الحرف و الصناعات فی الحجاز فی عصر الرسول، قطر، 1985م. «فتوتنامه آهنگران»، چاپ ایرج افشار، فرخنده پیام، مجموعه مقالات تحقیقی، یادگارنامه استاد دکتر غلامحسین یوسفی،مشهد، 1359ش. فتوتنامهها و رسائل خاکساریه (سی رساله)، مهران افشاری، تهران، 1382ش. فربرن، مایلز، تاریخ اجتماعی؛ مسائل، راهبردها و روشها، ترجمه ابراهیم موسیپور بشلی و محمد ابراهیم باسط، تهران، انتشارات سمت، 1394ش. فرخی، یزدان، «بر آن بیبها چرم آهنگران، (پژوهشی در جایگاه اجتماعی آهنگران)»، مزدکنامه (یادبود اولین سالگرد درگذشت مهندس مزدک کیانفر)، جمشید کیانفر و پروین استخری، تهران، 1387ش. قتیبة شهابی، اسواق دمشق القدیمة و مشیداتها التاریخیة، دمشق، 1990م. کبیسی، حمدان عبدالمجید، اسواق بغداد حتی بدایة العصر البویهی، 145ـ 334ﻫ/ 763ـ 945م؛بغداد، 1979م. کتانی، عبدالحی، التراتیب الاداریة، بیروت، بیتا. کریمی، اصغر، سفرنامه دشت کویر، از معدنهای شدادی تا قناتهای وقفی و وقفنامههای گناباد، تهران، 1389ش. گزارشهای نظمیه از محلات طهران، راپورت وقایع مختلفة محلات دارالخلافه، انسیه شیخ رضایی و شهلا آذری، تهران، 1377ش. گلچین معانی، احمد، شهر آشوب در شعر فارسی، پرویز گلچین معافی، تهران،1380ش. محبی، پرویز، فنون و منابع در ایران، مقدمهای بر تاریخ تکنولوژی و کاربرد مواد در ایران از قرن اول تا سیزدهم هجری، ترجمه آرام قریب، تهران، 1383ش. مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ابوالقاسم امامی، تهران، 1376-1380ش. مغاوری محمد، سعید، الالقاب واسماء الحرف و الوظائف فی ضوء البردیات العربیة، قاهرة، 2000ـ 2002م. مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، دخویه، لیدن، 1967م. مقریزی، خطط، ایمن فؤاد سید، لندن، 2002ـ 2004م. مهاکیال، مروثات حرفیة (دراسة مونوغرافیة احصائیة الحرف التقلیدیة فی صیدا و الجوار)، طرابلس، 2003م. موسیپور، ابراهیم، «زندگی حرفهای گازران در تاریخ اجتماعی اسلام»، انسان شناسی، سال نهم، ش14، بهار و تابستان 1390. همو، «زندگی حرفهای موذنان و بازتاب آن در ذهن و زبان مسلمانان: پژوهشی در تاریخ اجتماعی اسلام»، پژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، سال 43، شماره 1، پاییز و زمستان 1389. میدانی، ابوالفضل، مجمعالامثال، مشهد، 1366ش. میرزا سمیعا، تذکرة الملوک، محمددبیر سیاقی، تهران، 1368ش. نعیمی دمشقی، الدراس فی تاریخ المدارس، جعفر حسنی، 1988م. همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371ش. هولتسر، ارنست، ایران در یکصد و سیزده سال پیش، با شرح و تصویر، بخش نخست: اصفهان، ترجمه محمد عاصمی، تهران، 1355ش. وزان، حسن، وصف افریقیا، ترجمه محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983م. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، جلد اول، مشرق زمین گاهواره تمدن، تهران، علمی و فرهنگی، 1378ش. یاقوت حموی، معجم البلدان، فردیناند ووستنفلد، لایپزیک، 1866-1873م. یعقوبی، البلدان، لیدن، 1982م. Chardin, Jean, Voyages Du Chevalier Chardin En Perse, Perse, Paris, 1811. Chelhod, J., EI2, “Kayn”. Cohen, Amnon, The Guilds of Ottoman Jerusaleu, Leiden, 2001. Hans E. Wulff, The Traditional crafts of Persia, their Developut, technology, and Influence an Eastem and western civilization, Cambridge, Massachusetts- London, 1976. Mübahat kütükoğlu, “the Structure of the Ottoman Economy”, History of the Ottoman state, Society and Civilisation, ed. By: ekmeleddin Ihsanoğlu, Istanbul, 2001. Pigott, EI2, s. v., “Kayn”, by: J. Chelhod, IR, s. v. Āhan, by: v. c. Tahsin Özcan, Fetvalar Isiginda Osmanli Esnafi, Istanbul, 2003. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,639 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 466 |