تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,232 |
تعداد مقالات | 20,475 |
تعداد مشاهده مقاله | 25,227,663 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 22,859,509 |
انتساب بنیامیه به قریش و واکاوی گزارشهای نقیض | ||
تاریخ و تمدن اسلامی | ||
دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 31، شهریور 1399، صفحه 79-108 اصل مقاله (564.38 K) | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/jhcin.2020.16294 | ||
نویسندگان | ||
بشیر سراجی 1؛ محمد باغستانی کوزه گر2 | ||
1دانشجوی دکتری، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران | ||
2عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، گروه هنر و تمدن اسلامی، مشهد، ایران | ||
چکیده | ||
بنیامیه بهعنوان دودمانی حکومتگر، تأثیرات فراوانی بر تاریخ شرق و غرب جهان اسلام گذاشتند. بهرغم وجود منابع فراوان درباره زندگی مشاهیر این خاندان، نَسَب آنها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست.مسأله اصلی این است که گزارشهای مرتبط با اصالت انتساب یا عدم اصالت انتساب آنها به قریش تا چه اندازهای دارای اعتبارند. بااینکه قدرتمندی و نفوذ امویان مانع بزرگی برای ذکر مطالبی برخلاف نسب مشهور آنها در منابع نخستین تاریخ اسلام بوده، برخی عالمان و مورخان شیعه مدعیاند که دلایل و مصادر معتبری برای نپذیرفتن این انتساب دارند. بااینهمه آراء موافقان نسبت آنها با قریش، در بینش تاریخی از مقبولیت بیشتری برخوردار است. در این پژوهش، ضمن نقل دلایل موافقان و مخالفان این انتساب، به بررسی و تحلیل استدلالهای آنها با روش توصیفی ـ تبیینی اهتمام گردیده و با توجه به کافی نبودن دلایل مخالفان، امکان اثبات عدم اصالت انتساب ضعیف شمرده شده، اما وجود ابهامات فراوان در گزارشهای مشهور، تردیدها را درباره این انتساب افزایش دادهاست. | ||
کلیدواژهها | ||
اُمیه؛ انساب؛ قریش؛ نسب بنیامیه/ امویان | ||
اصل مقاله | ||
انتساب بنیامیه به قریش و واکاوی گزارشهای نقیض[1] بشیر سراجی[2] دانشجوی دکتری، گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران محمد کوزه گر باغستانی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، گروه هنر و تمدن اسلامی، مشهد، ایران
چکیده بنیامیه بهعنوان دودمانی حکومتگر، تأثیرات فراوانی بر تاریخ شرق و غرب جهان اسلام گذاشتند. بهرغم وجود منابع فراوان درباره زندگی مشاهیر این خاندان، نَسَب آنها کمتر مورد توجه قرار گرفتهاست. مسأله اصلی این است که گزارشهای مرتبط با اصالت انتساب یا عدم اصالت انتساب آنها به قریش تا چه اندازهای دارای اعتبارند. بااینکه قدرتمندی و نفوذ امویان مانع بزرگی برای ذکر مطالبی برخلاف نسب مشهور آنها در منابع نخستین تاریخ اسلام بوده، برخی عالمان و مورخان شیعه مدعیاند که دلایل و مصادر معتبری برای نپذیرفتن این انتساب دارند. بااینهمه آراء موافقان نسبت آنها با قریش، در بینش تاریخی از مقبولیت بیشتری برخوردار است. در این پژوهش، ضمن نقل دلایل موافقان و مخالفان این انتساب، به بررسی و تحلیل استدلالهای آنها با روش توصیفی ـ تبیینی اهتمام گردیده و با توجه به کافی نبودن دلایل مخالفان، امکان اثبات عدم اصالت انتساب ضعیف شمرده شده، اما وجود ابهامات فراوان در گزارشهای مشهور، تردیدها را درباره این انتساب افزایش دادهاست.
کلیدواژهها: اُمیه، انساب، قریش، نسب بنیامیه/ امویان.
1.مقدمه تبار امویان در میان دو دیدگاه حقیقیبودن انتساب امیه (جدّ آنها) به عبدالشمس بن عبدمناف قرشی و فرزندخواندگی وی قرار گرفته که نخستین دیدگاه، شهرت فراوان داشته[3] و دومی نامشهور است.[4] در این میان انتساب معاویه به ابوسفیان بهعنوان یکی از افراد مشهور این خاندان و بنیانگذار خلافت اموی نیز با تردیدهایی روبهروست که به نفی نسب دیگر امویان نمیانجامد.[5] برپایه دیدگاه مشهور، نسب بنیامیه و بنیهاشم در عبدمناف به یکدیگر میپیوندند که خود دلیلی بر اشتهار خویشاوندی این دو خاندان است. وجود حدیث یا احادیثی منسوب به پیامبر در منابع حدیثی سنی و شیعه با مضمون مشروطشدن تبار خلیفه مسلمانان به قبیله قریش[6] و نیز بهرهگیری ابزاری از جایگاه خویشاوندی با پیامبر برای تضعیف موقعیت اهلبیت رسول خدا که به ایجاد باوری ویژه در میان اهالی شام نسبت به امویان بهعنوان تنهاخویشاوندان[7] انجامیده،[8] مورد انتقاد تند اَروی دختر عبدالمطلب نیز قرار گرفته و توسط تاریخنگاری علاقهمند به امویان نقلشده[9] و زمینهساز تعبیر جنگ خانوادگی از رخداد کربلا را برای بعضی فراهم آوردهاست.[10] از سوی دیگر، در رقابت سیاسی با اهلبیت، گاه امویان بنا بر مصالح خویش اشتراک تبار خود با ایشان را یادآور شدهاند، چنانکه معاویه در نبرد صفین با امام علی(ع) چنین رفتار کرد[11] و در رقابت با امام حسن(ع) با استناد به شیوه انتخاب خلیفه اول در سقیفه، بدون اینکه انتساب به پیامبر اکرم(ص) را منکر شود، آن را برای خلافت کافی ندانست.[12] نقل انتساب بدون تردید امویان به قریش و داشتن نیای مشترک با هاشمیان در منابع موجود سدههای نخستین و ابراز تردید نویسندگان در درستی این انتساب از سده چهارم هجری تا سدههای پسین بهویژه سده هفتم که ابنابیالحدید را به پاسخگویی واداشته[13] نیز میتواند اهمیت انجام این بررسی تاریخی را آشکار سازد.
2. پیشینه پژوهش تاکنون پژوهشی مستقل درباره تردیدها در نسب «امیه» جد امویان صورت نگرفتهاست؛ گرچه کتابی با عنوان نسب بنی امیه از محمدعبدالله الخزرجی در بیروت (انتشارات حاره حریک، 1416ﻫ/ 1996م) منتشر شده که به نسب امویان اختصاص یافتهاست. در این کتاب که 125 صفحه دارد، فقط در هفت صفحه به «امیه» پرداخته شده و بیشتر آن سؤالاتی درباره ازدواج عبدشمس است. نویسنده سعی کرده با بررسی سن عبدشمس و زمان ازدواج او و مطابقت دادن آن با حوادث زمان امیه و اقدامات او، در اینکه عبدشمس پسری داشت تردید وارد کند. دیگر استدلال او برای طرح این تردید، مستند به شعر ابوطالب است. درنهایت با همین شواهد اندک، براساس رسم جاری پسرخواندگی در دوره جاهلیت، امیه را ملحقشده به عبدشمس دانستهاست. مابقی کتاب به بنی امیه در قرآن و متون حدیثی، شعر و تاریخ و همچنین به رفتارهای سنت شکنانه آنها برخلاف رسوم عرب پرداختهاست. نوشتاری در سال 1344ش، بهصورت پرسش و پاسخ و با عنوان «احتجاجات و سؤالات و توضیحات» در مجله یغما چاپ شدهاست. ظاهراً این نوشتار نخستین پژوهش درباره نسب امویان است که نویسنده تلاش کرده اشکالات وارد از طرف مخالفان انتساب بنیامیه به قریش را رفع کند. مقاله «نیمه پنهان بنیامیه» از محمدعلی مروجی طبسی که به سال 1388ش در مجله فرهنگ کوثر انتشاریافته، صفحاتی را به نسب بنیامیه اختصاص داده و با دلایلی ضعیف، در رد قریشی بودن آنها کوشیدهاست.
3. مخالفان شیعی انتساب بنیامیه به قریش مخالفان شیعی انتساب امویان به قریش را میتوان در دو گروه جای داد؛ گروهی که با ادعای استناد به مجموع شواهد و دلایلِ حاصل از بازکاوی متون تاریخی و حدیثی، نظر مشهور درباره نسب بنیامیه را قابل اعتماد نمیدانند و وجود هرگونه خویشاوندی میان بنیهاشم و بنیامیه را با تردیدهای فراوان و بسیار جدی روبهرو دانسته، جعلیبودن انتساب آنها به قبیله قریش و قوم عرب را نزدیک به واقع میدانند.[14] گروهی دیگر پا را فراتر برده و جعلیبودن نسب امویان را حتمی گرفتهاند.[15] این گروهها معتقدند که هیچ ارتباط نسبی میان عبدشمس و امیه برقرار نیست و امیه غلام عبدشمس بوده که از روم (شام) خریداری شده بودهاست. بنابراین امویان دارای اصالت رومیاند و به قریش الحاق شدهاند. این مطالب در کتابهای ذیل آمدهاست: الاستغاثة[16] کوفی (قرن چهارم)، کنزالفوائد کراجکی(د. 449ﻫ) به دو طریق یکی از ابنعُقده[17](د. 332ﻫ) و دیگر از ابنجُحام[18] (قرن چهارم)، کامل بهائی یا الکامل فی السقیفة از عمادالدین طبری (قرن هفتم)، الزام النواصب ابنصلاح صَیمری بحرانی[19] (د. 900ﻫ)، تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین ملافتحالله کاشانی (د. 988ﻫ)، حدیقة الشیعة منسوب به مقدس اردبیلی (د. 993ﻫ)، تفسیرالصافی فیض کاشانی (د. 1090ﻫ) و شاگرد او اسدالله شبستری (قرن یازدهم یا دوازدهم) در ذیل تفسیر وی، تفسیر برهان بَحرانی (د. 1107ﻫ)، بحارالانوار مجلسی (د. 1110ﻫ) و شاگرد وی میرزا عبدالله افندی (د. 1130ﻫ) در کتاب مزبور بهعنوان یکی از تدوینگران، نقدالرجال شیخعبدالنبی کاظمی (د. 1256ﻫ)، شفاءالصدور فیشرح زیارة العاشور ابوالفضل بن ابوالقاسم طهرانی (د. 1316ﻫ)، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة هاشمی خوئی (د. 1324ﻫ)، سفینة البحار عباس قمی (د. 1359ﻫ)، جنة المأوی از کاشفالغطاء (د. 1373ﻫ)، ترجمه و شرح نهج البلاغه فیض الاسلاماصفهانی (د. 1364ش)، شرح زیارت عاشورا سیداحمد میرخانی (د. 1372ش)، صراع قریش مع النبی(ص) از علی کورانی، سخنرانیهایی توسط الحاج حسین الشاکری (د. 1430ﻫ)، احمد راسم النفیس[20] نویسنده مصری[21] و حسین کریمو پژوهشگر سوری،[22] مقاله «نیمه پنهان بنیامیه» از محمدعلی مروجیطبسی و درس خارج مهدویت نجمالدین مروجی طبسی در حوزه علمیه قم و کتاب وی با عنوان سفیانی و در بسیاری از آثار، مقالات، سخنرانیها و درسگفتارهای دیگران. بنابراین، این ادعا دستکم از قرن چهارم بهصورت مکتوب وجود داشته و تا عصر کنونی ادامه یافتهاست. ظاهرا نخستین کسی که تبار امویان را بهچالش کشیده، ابوالقاسم علی بن احمد الکوفی[23](د. 352ﻫ) بوده که با ادعای نقل خبر از دانشوران شیعی در کتاب خود[24] به طرح این موضوع پرداختهاست.[25] عمادالدین طبری با استناد به کتاب البدیع[26] از محمد بن عبدالرحمن بن محمد اصفهانی، از نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، همین مطالب را تکرار کردهاست.[27] مقدس اردبیلی،[28] فیض کاشانی،[29] هاشم بن سلیمان بحرانی (د. 1107ﻫ)،[30] کاشف الغطاء،[31] عباس قمی،[32] سید محمدعلی قاضی طباطبائی[33] و هاشمی خوئی[34] به این نکته اشاره کردهاند و عمادالدین حسین اصفهانی (عماده زاده) از نویسندگان معاصر هم با متنی رمانگونه همین ادعا را با قلم خود پروردهاست.[35]
4. برخی دلایل مخالفت با گزارش مشهور نسب بنیامیه دلایل نظرهای مخالفان انتساب بنیامیه به قریش در دورههای مختلف تاریخی را میتوان چنین دستهبندی کرد:
این بخش از نامه گویا واجد این معناست که اولا اگر ادعای معاویه دایر بر انتساب به عبدمناف، پدر هاشم و جد اعلای حضرت محمد(ص) موجب فخرفروشی و مثبِت فضیلتی برایش شدهاست، علی بن ابیطالب(ع) نیز چنین انتسابی را دارد؛ ثانیا از کلمه «لکن» که برای استدراک و دفع توهم است و نیز به قرینه تقابل فضایل موهوم معاویه و فضایل واقعی علی(ع)، فهمیده میشود که انتساب معاویه به عبدمناف روشن و قطعی نیست؛ چراکه میفرماید «هرگز الصریح یعنی کسی که نسبش آشکار و صحیح است، مانند اللصیق نیست که خود را به غیر پدرش بستهاست».[53]
10. مصداق «الروم» شمردهشدن امویان در تفاسیر: در برخی تفسیرهای روایی، بنیامیه مصداق «الروم» دانسته شدهاست، مانند روایت ابوبصیر به نقل از امام صادق(ع)؛[63] روایتی از ابنعقده کوفی[64] و روایتی از علی(ع).[65] 5. شماری از موافقان انتساب امویان به قریش ازجمله نویسندگان متقدم موافق انتساب امویان به قریش ایناناند: زبیری (236ﻫ)، بغدادی (245ﻫ)، مبرَّد (247ﻫ)، ابنقتیبه (د. 276ﻫ)، بلاذری (د. 279ﻫ)، طبری (د.310ﻫ)، ابندُرید (321ﻫ)، مقدسی (د. 355ﻫ)، ابنحَزم (457ﻫ)، نُویری (733ﻫ)، ابناثیر (د. 2-630ﻫ). از نگاه موافقان قریشی بودن بنیامیه، تشکیک در صحت نسب بنیامیه روا نیست؛ چراکه نهتنها در هیچیک از مراجع معتبر ذکری از طعن بر نسب ایشان نیامدهاست، بلکه بسیاری از کتب انساب، تاریخ و تراجم، قریشی بودنشان را تأیید کردهاند. اینان خاطرنشان میکنند که بسیاری از مورخان مانند زبیری و بلاذری از دشمنان بنیامیهاند و بیشتر این کتابها در زمان عباسیان نوشته شدهاست. بنابراین اگر نسب امویان خدشهای میداشت، محال بود کسی بهتفصیل به آن نپردازد. گذشته از این، حتی سایر قریشیان نیز بر خویشاوندی خود با بنیامیه تصریح کردهاند.
6. برخی پاسخهای احتمالی به اشکالات مخالفان انتساب مشهور
البته در نقد علت اخیر میتوان گفت همیشه چنان نبوده که به همه کسانی که قرابت نسبی داشتند سهمی تعلق گیرد، چنانکه به بنینوفل که ازلحاظ نسبی و پدری با بنیهاشم یکی بودند نیز سهمی تعلق نگرفت. از سوی دیگر به زبیر بن عوام بااینکه از هاشمیان نبود، در فتح خیبر سهم «ذیالقربی» تعلق گرفت. درباره علت دوم هم باید گفت اگر بحث فقر در میان میبود، عباس عموی پیامبر که فردی متمول بود نباید سهمی میگرفت. بهنظر میرسد دلایلی چون دشمنی دیرینه بنیامیه، خارجشدن آنها از پیمان خانوادگی، اسلامآوری ظاهری و برخی عوامل دیگر سبب تعلق نگرفتن خمس به آنها بوده باشد.
ثانیا در ماجرای تفاخر معاویه به قریشیبودن که برخی ساختگی بودن نسب او را برداشت کردهاند، چند نکته وجود دارد، یکی اینکه وقتیکه معاویه فضیلت اجداد خود را میشمارد، غرض اصلی او تأکید و تفاخر بر اصل و نسب نبود. عالم نسبشناسی نیز که به وی اعتراض کرد، منظورش این نبود که قریشی بودن امویان ساختگی است، بلکه فضیلتهایی را که معاویه نقل میکرد ساختگی میدانست و امیه جد امویان را ذم میکرد. ظاهرا در دلایل مخالفان نسب بنیامیه برداشتی نادرست از داستان دَعفَل نسابه و ذکوان صورت گرفتهاست. ابوالفرج در این ماجرا ذکوان را ملحق به امیه دانسته و این ماجرا خدشهای به نسب امیه و همه امویان وارد نمیکند.[68] ثالثا درباره شعری که ادعا شده یاقوت حموی در معجمالادباء آورده، مهدوی دامغانی واژه «دخول» را نادرست دانسته و بهجای آن «ذحول»[69] را صحیح میداند و از نظر وی تعلق «بالدخول» به «امیه»، برفرض صحت، از لحاظ تجزیه و ترکیب غیرممکن است. در شعر منسوب به کتاب یاقوت، برخلاف متن کتاب او، در بیت اول «امیه» با الف و لام معرفه آورده شده و نام شاعر «علی بن عبدالله بن وصیف الناشیء» نیز بهاشتباه «علی بن عبدالوصیف» ذکر گردیدهاست.[70] رابعا ابوالفرج اصفهانی، داستان عقبه بن ابی معیط را به نقل از کتاب المثالب هیثم بن عدی آوردهاست. در ذکر این داستان از قول ابوالفرج، تردیدها و ابهاماتی وجود دارد؛ ازجمله اینکه ابوالفرج خود از نسل امویان بوده و در ابتدای کتاب، خود را قُرشی خواندهاست. شاید بتوان گفت که قرشی بودن را میتوان به بعد از امیه نسبت داد، مانند همه فرزندانی که در شهر دیگر متولد میشوند و بعد از چند قرن خود را متعلق به آن شهر و آن قوم میدانند، اما دلیلی برای این ادعا درمورد ابوالفرج موجود نیست. موضوع دیگر اینکه ابوالفرج در کتابش بارها ترکیب «امیة بن عبدشمس» را بهکار برده که بعید است فقط بهسبب شهرت الصاق یا رواج بدینصورت بوده باشد.[71] خامسا اشعار ابوطالب که در شرح ابنابیالحدید آمده شش بیت است، درحالیکه شمار آن در سیره ابنهشام 11 بیت است و عبارت «قدیما ...» در آن موجود نیست و عبارت «اری اخوینا من ابینا و امنا» وجود دارد[72] که معنایی وارونه را بازتاب میکند. اینکه ابنابیالحدید این ابیات را از کدام منبع آورده و اینکه چرا با اشعار موجود در متن ابنهشام متفاوت است مشخص نیست، اما ازلحاظ قدمت، منبع ابنهشام ترجیح دارد. سادسا ماجرای عبدالله بن جعفر معلوم نیست از کدام کتاب واقدی، توسط ابنابیالحدید نقل شدهاست. براساس این گزارش، ماجرا این بوده که عبدالمطلب با امیه مسابقه اسبسواری دادند و جایزه پیروزی، صد شتر، ده غلام و ده کنیز، بردگی یک سال و تراشیدن موی جلوی سر تعیین شد. اسب عبدالمطلب پیشی گرفت و امیه پذیرفت بهجای تراشیدن موی جلوی سر، ده سال غلام و برده عبدالمطلب باشد.[73] بنابراین به گفته ابنابیالحدید ماجرای بردگی امیه در شعر ابوطالب مربوط به این ماجراست. سابعا اینکه ابنابیالحدید، امیه را غلام دانسته مربوط به بعد از مسابقهای است که طبق گزارش وی، امیه با عبدالمطلب انجام دادهاست. او از هشام کلبی این ماجرا را روایت کرده و با عبارت «لما کان غلاما» بیان کرده که منظورش بازه موقتی بوده که امیه غلام شدهاست. ثامنا برداشت مخالفان قریشی بودن امویان از ضربالمثل «قد حن قدح» در نامه 28 نهج البلاغه، درست نمینماید. اگر مقصود ابنابیالحدید از ذکر این مثل، رد قریشی بودن امویان بود، در ادامه از نسب معاویه دفاع نمیکرد. ضمن اینکه بهتصریح عمده شارحان، مقصود از قدح، اسلام و ایمان بوده و مفهوم ضرب المثل مزبور، بیگانهبودن نسبت به اسلام سبقت گیرندگان و مهاجران است.[74]
درست است که ابنابیالحدید در ابتدا به ماجرای نسب اشارهکرده، ولی بلافاصله مطلب را به سمت ماجرای اسلامآوری سوق میدهد.[75] بیضون هم «لصیق» را مربوط به الصاق معاویه به ابوسفیان دانستهاست و گفته که پدر معاویه مشخص نیست.[76] بنابراین آنهایی که متن نامه را مربوط به نسب دانستهاند، درمورد تردید در نسب جد امویان اتفاق نظر ندارند. به گفته برخی نیز عبارت «فکذلک نحن» در کلام حضرت علی(ع) کافی است تا نشان دهد ایشان یکسانی نسب را پذیرفتهاند.
ابوعطاء سندی از شاعران سده دوم، دلبسته امویان بود و حتی یکبار در جنگی بر ضد سیهجامگان شرکت کرد. او در جنگی دیگر که بین امویان و ضحاک خارجی درگرفت، یکی از یاران ضحاک را به باد انتقاد گرفت.[78] در دوره تسلط عباسیان چون کار بر او دشوار شد و دیگر نمیتوانست راه بهجایی ببرد، شعری اغراقآمیز در مدح ابوالعباس و بنیهاشم سرود و در آن بهاکراه امویان را هجو کرد.[79] ماجرایی هم که عقاد از دَعفَل نسابه نقل کرده، درباره الحاق ذکوان به بنیامیه است و ارتباطی به نسب خود امویان ندارد.
10. درباره مصداق «الروم»؛ سند روایت ابوبصیر بهشدت ضعیف است. حسن بن محمد بن جمهور، امامی و ثقه است، اما پدرش، محمد بن جمهور، بهشدت تضعیفشده و مذهب و احادیث او فاسد اعلام شدهاست. جعفر بن بشیر وشاء و محمد بن العباس نیز مجهولاند.[80] فارغ از ضعف سندی این روایت، زمان حادثه پیروزی و شکست روم و بنیامیه، با وقایع تاریخی مطابقت ندارد. سند روایت ابنعقده به دلیل مجهول و مهمل بودن سلسله روات آن ضعیف است. ابنعقده (احمد بن محمد بن سعید) زیدی جارودی، ولی ثقه است،[81] اما حسن بن القاسم، علی بن ابراهیم بن المعلی و فضیل بن اسحاق مجهولاند.[82] دلالت این روایت نیز بر رومیبودن نژاد بنیامیه روشن نیست. سند روایت بحرانی در تفسیر برهان به دلیل مهملبودن راویان و نیز به دلایل ذیل دارای ضعف است: افرادی مانند محمد بن عباس، احمد بن محمد بن سعید، حسن بن القاسم و بسیاری دیگر مجهولاند. شمار افراد سلسله راویان، باوجود یازده قرن بسیار اندک است و نمیتواند سلسله کاملی باشد. از لحاظ تاریخی نیز فاصله زیاد زمانی مانع پذیرش این روایت میشود.
7. ارزیابی کلی آراء موافقان و مخالفان در بخشهای پیشین نظرات و دلایل مخالفان و موافقان آورده شد. مشخص شد که بیشتر مخالفان نسب مشهور بنیامیه با مذهب تشیع ارتباط دارند و تأییدکنندگان و موافقان قریشی بودن امویان، برخی از نویسندگان سنی سدههای نخستیناند. البته این بحثها به نویسندگان متأخر نیز کشانده شده که به صورت مشروح بدان پرداخته شد. با این همه در نظرات و دلایل موافقان و مخالفان نوعی یکسونگری و جزمیت نمودار شده و تصویری سیاه یا سفید ارائه گردیدهاست. بعضی از نظرات و دلایل دارای ضعفها و نواقص آشکار است و برخی نیز نشان از جعل و تاریخسازی دارد. بنابراین بهنظر میرسد که جای رویکرد میانه درباره نسب بنیامیه خالی است. ازاینرو برخی از آراء موافقان و مخالفان محل نقد و تأمل است که ذیلا مطرح میشود:
ماجرای مسابقه عبدالمطلب با امیه که ابنابیالحدید بیان کرده، بدون در نظر گرفتن گزارشهای کهن و فاصله سنی امیه و عبدالمطلب است. گویی این گزارش در دوره اموی جعل شده تا حقیقتی را کتمان کند، اما اینکه حقیقت چه بوده که حاضر شدهاند ثبت بردگی و ده سال تبعید را بپذیرند، مشخص نیست. با پذیرش این گزارش نیز نمیتوان شعر ابوطالب را به غلامبودن امیه از ابتدای زندگیاش تفسیر کرد، اما اینکه چرا شعر موجود در شرح نهج البلاغه ابنابیالحدید با شعر موجود در سیره ابنهشام متفاوت است، جای تأمل دارد. آیا نمیتوان قائل به دستکاری و حذف و اضافه ابیاتی از شعر توسط ابنهشام شد؟ آیا نمیتوان پذیرفت که ابنابیالحدید از منبعی دستاول بهره بردهاست؟ هرچند ابنابیالحدید در ادامه بهصراحت امیه را فرزند عبدالشمس عنوان میکند، اما شعری که به ابوطالب منسوب کرده معنایی دیگر دارد. روایتی که او از هشام کلبی آورده نیز مشخص نیست از کدام منبع بوده و اینکه آیا واقعا مقصود کلبی از غلامشدن امیه پس از باختن در مسابقه بوده یا نه نیز معلوم نیست. بااینحال گزارش مسابقه به دلیل اشکالات تاریخی و سندی مشکوک است. شاید بتوان گفت که حضور دهساله امیه در شام سبب شده او را به رومیها نسبت دهند یا ظن رومی بودن او تقویت شود. باوجود این برخی محققان گزارشهای مربوط به تبعید و سفر را به افسانه شبیه دانسته و آن را انکار کردهاند و عدم نقل از سوی مورخانی چون یعقوبی، ابنهشام و مسعودی را دلیل بر جعلیبودن آن دانستهاند.[85] البته نگاه اخیر به گزارشهای تاریخی مفسدههایی در پی دارد که ازجمله آنها، کنار گذاشتهشدن بیشتر گزارشهای تاریخی موجود است، چون هر مورخ بر اساس ارزشگذاری مدنظر خود، مطلبی را نقل میکند و عدم نقل به معنای انکار یا جعلی دانستن نیست، بنابراین با ابهامات موجود، قطعیتی درباره صحت انتساب امویان به قریش برداشت نمیشود.
عباس قمی نیز بااینکه در سفینة البحار بهصراحت انتساب بنیامیه به قریش را رد میکند، در انوارالبهیه نسل امیه را فرزندان عبدشمس معرفی کردهاست.[89] اینکه کدام اثر وی متأخرتر است، مشخص نیست، ولی این تضاد آشکار در آثار قمی تأمل برانگیز و نیازمند بررسی است.
در نامه 28 نهج البلاغه که بدان اشاره شد، ممکن است حضرت با مَثَل «قد حن قدح» خواسته باشند نسب معاویه را زیر سؤال ببرند، اما این کلام صراحت و قطعیتی را در بر ندارد. بنابراین برخی بر این نظرند که کاربرد مَثَل یادشده اعم از بحث نسب است، یعنی هرگاه کسی جایگاه و مقامی را که شایسته آن نیست، ادعا کند، از این مثل استفاده میشود.[90] بااینحال کاربرد این مثل در معجمهای لغت درباره کسی است که به قومی یا گروهی افتخار میکند که از آنها نیست.[91] ضمن اینکه حضرت در قسمت پایانی این نامه فقط خود را خویشاوند پیامبر دانستهاست.[92] نامه مورد اشاره بهصورت عمده در نامه شماره 17 شرحها و ترجمههای نهج البلاغه آمدهاست. از موارد اختلافی میتوان به ترجمه ملافتح اللهکاشانی (نامه 18) و مغنیه (نامه 16) اشاره کرد. اگر به منابع پیش از سید رضی مراجعه گردد، اختلافاتی میان متنهای موجود از نامه مشاهده میشود. متن نامه پیش از سید رضی در کتاب سلیم بن قیس هلالی (د. 76-95ﻫ)، وقعةالصفین نصربن مزاحم منقری (د. 212ﻫ)، الامامه و السیاسه منسوب به ابنقتیبه دینوری (د. 276ﻫ)، اخبارالطوال ابوحنیفه دینوری (د. 281-290ﻫ)، الفتوح ابناعثم کوفی (د. 314ﻫ)، مروجالذهب مسعودی (د. 346ﻫ) وجود داشتهاست. پس از سید رضی این نامه در کنزالفوائد کراجکی (د. 449ﻫ)، ربیعالابرار زمخشری (د. 538ﻫ)، مناقب خوارزمی (568ﻫ)، المحاسن و المساوی بیهقی (د. 569ﻫ)، منهاج البراعة راوندی (د. 573ﻫ)، مناقب ابنشهرآشوب (د. 588ﻫ)، غررالحکم آمدی (د. 588ﻫ)، معارج نهجالبلاغه علی بن زید بیهقی خراسانی (قرن ششم)، شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید (د. 656ﻫ)، شرح نهجالبلاغه ابنمیثم (د. 679ﻫ) و بسیاری از آثار بعدی آمدهاست. اختلاف جزئی در همه آثار نامبرده وجود دارد؛ از جمله آنهاست: «نحن عبد مناف یا انا عبدمناف یا انابنوعبدمناف یا اننا بنوعبدمناف»، «فکذلک نحن یا فلعمری اننا کذلک یا فلعمری انا بنو اب واحد»، «لیس امیه کهاشم یا لان امیه لیس کهاشم یا ولکن لیس امیه... یا ولکن لیست امیه...»، «لیس لبعضنا علی بعض فضل یا لیس لاحد منا علی احد فضل یا لیس لبعضنا فضل علی فضل». هرچند اختلافات ذکرشده در انتقال معنا و مفهوم اصلی نامه تأثیر آنچنانی ندارد، اما اختلافاتی در متن کتابها وجود دارد که سبب تغییر در معنا و برداشت متفاوت میشود. برای نمونه در متن کتاب سید رضی و بسیاری از متون بعدی جمله «ولاالصریح کاللصیق» آمده، درحالیکه چنین جملهای در متن آثار پیش از سید رضی موجود نیست و فقط جمله «لا مهاجر کالطلیق یا لاطلیق کالمهاجر و لا محق کالمبطل یا لامطبل کالمحق» با اندکی تفاوت آمدهاست و اثری از عبارت موجود در متن سید رضی نیست، حتی در کنزالفوائد کراجکی، المحاسن بیهقی و مناقب خوارزمی نیز این جمله وجود ندارد. جمله مزبور در آثار پس از سید رضی فقط در ربیعالابرار زمخشری، مناقب ابنشهرآشوب، معارج علی بن زید بیهقی، شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه ابنمیثم و برخی آثار بعدی مشاهده میشود. در این میان متن کتاب افرادی مانند ابنابیالحدید ضمن اینکه ازلحاظ متنی با متن سید رضی تفاوت ندارند، اما معنای صریح و لصیق را مربوط به اسلامآوری میدانند که دیگر خدشهای بر نسب امویان وارد نمیشود. در مقابل این نظر، از متن اثر ابنمیثم بهصراحت خدشه بر نسب امویان برداشت میشود.[93] بنابراین ضمن اینکه نمیتوان همه نویسندگان را قائل به اشکال در نسب همه امویان دانست، نمیتوان از دلایل آنان که جملات نامه را مربوط به نسب میدانند چشمپوشی کرد. اینکه برخی به صرف عبارت «فکذلک نحن» در نامه مزبور پذیرفتهاند که حضرت علی(ع)، خویشاوندی معاویه را با خود تأیید کردهاست، دلیل مناسبی نیست، زیرا همانگونه که اشاره شد، این جمله در همه نسخههای موجود از نامه حضرت به همین شکل نیست. چهبسا که منظور حضرت گفتاری تسامحی و مماشات با معاویه و معادل تعبیر فارسی «بر فرض که بپذیریم »[94] بودهاست تا در ادامه نامه مسائل مهمتری را بیان کند، نه اینکه خویشاوندی با امویان را پذیرفته یا تسلیم ادعای معاویه شدهباشد. اینکه ابنابیالحدید به مصادر نهجالبلاغه سید رضی ایرادی نگرفته و آن را محور کتابش قرار داده و به تفاوت متن آن با متون قبلی اشاره نکرده نیز نکتهای قابلتأمل است.
8. نتیجه گزارشهای مکتوب از انتساب غیرحقیقی بنیامیه به قریش، دست دوم بوده و بیشتر در آثار بعضی از شیعیان و در جغرافیای شیعی مانند عراق مطرح شدهاست. متأخران نیز همان مطالب متقدمان را تکرار کردهاند. بنابراین به دلیل فاصله زیاد زمانی روایت و کتابت این گزارشها با تولد «امیه» جد امویان، در نگرش تاریخی حجیت ندارد، اما ابهاماتی هم وجود دارد که بهراحتی نمیتوان بدان پاسخ گفت. از آن جمله اینکه چرا این ادعا از قرن چهارم در متون شیعی بهصراحت واردشده و آیا این نقلها پیشازاین قرن وجود داشته و نابود گردیدهاست؟ اینکه چرا بسیاری از علمای شیعه بدون هیچ تردیدی به این نقلها دامن زدهاند؟ آیا منشأ این اخبار به علمای زیدی میرسد یا بنابرادعای برخی، روایاتی واصله از امامان شیعه است؟ چرا ابنابیالحدید با همه تلاشی که کرده نتوانسته این ماجرا را به درستی توجیه کند؟ مجموع این پرسشها و ابهامات میتواند انتساب بنیامیه را به قریش خدشهدار کند و احتمال غیر قریشی بودن آنها را تقویت نماید. بهطورکلی نگارندگان نظرات کسانی که نسب بنیامیه را خدشهدار دانستهاند، رد نمیکنند، اما شواهد و اسناد آنها را کافی نمیدانند. با اینحال با توجه به اخبار و دلایل فراوان از طرف مخالفان، یقین و قطعیتی برای پذیرش درستی انتساب امویان به قریش نمیماند و نویسندگان این پژوهش ترجیح میدهند در ذکر نسب امویان، از عبارات «مشهور است» یا «منسوب است» استفاده کنند و بر تردید در این انتساب باقی بمانند.
کتابشناسی قرآن کریم. ابناثیر، علی بن محمد، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت، دارصادر، 1414ﻫ/ 1994م. ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الْاثر، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1404ﻫ. ابناعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیجا، بینا، 1411ﻫ. ابنحزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ﻫ/1998م. ابنحنبل، ابوعبدالله احمد، مسند احمد بن حنبل، تحقیق شعیب الارنووط، بیجا، موسسه الرسالة، 1421ﻫ/ 2001م. ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک، تحقیق عبدالقادر مصطفی عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412ﻫ/ 1992م. ابنداود حلی، حسن بن علی، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، 1342ش. ابندرید الازدی، ابوبکر محمد بن حسن، الاشتقاق، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت، دارالجیل، 1411ﻫ/ 1991م. ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالباقر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ﻫ/1990م. ابنسلام، ابوعبید قاسم، النسب، تحقیق مریم محمد خیرالدرع، بیروت، دارالفکر، 1410ﻫ/ 1989م. ابنشهرآشوب، ابو جعفر محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، بیتا. ابنعبدربّه، احمد بن محمد، عقدالفرید، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1408ﻫ. ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، محقق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ﻫ. ابنعقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل امیرالمومنین، قم، دلیل ما، 1424ﻫ. ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ﻫ. ابنقتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992م. همو، الامامة و السیاسة، تحقیق طه محمد الزینی، بیجا، بینا، بیتا. ابنکلبی، هشام بن محمد، مثالب العرب و العجم، تحقیق محمدحسن مسلم الدجیلی، بیروت، دارالاندلس، 1430ﻫ/2009م. ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1414ﻫ. ابنمیثم بحرانی، کمال الدین میثم بن علی، شرح نهج البلاغه ابنمیثم، بیجا، موسسه النصر، بیتا. ابنهبه الله مدائنی (ابنابیالحدید)، عزالدین ابی حامد، شرح نهج البلاغه، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ﻫ/ 1995م. ابنهشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری، عبدالحفیظ شلبی، بیروت، لبنان، داراحیاءالتراث العربی، بیتا. ابنعمرو الازدی السجستانی، ابوداود سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، مکتبة العصریة، بیتا. استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهره فی فضائل العترة الطاهرة، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1409ﻫ. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، شرح عبد الله علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، دارالفکر، 1407ﻫ/ 1986م. همو، مقاتل الطالبیین، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ﻫ. اصفهانی(عمادزاده)، عمادالدینحسین، زندگانی امام حسین(ع)، بی جا، نشر محمد و انتشارات امین، 1364ش. بحرانی، هاشم بن سلیمان، تفسیر برهان، قم، موسسه البعثة، 1415ﻫ. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، دارالجیل، بیتا. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، تحقیق شتی تر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بیتا. همو،المنمق فی اخبار قریش، تحقیق ابوبکر محمود عبدالهادی، مصر، مکتبه الازهریة للتراث، 1437ﻫ/ 2016م. بلاذری، ابوالحسن احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، چ اول، بیتا. همو، فتوح البلدان، تحقیق عبدالقادر محمدعلی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1435ﻫ/2014م. بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375ش. بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، بیروت، منشورات محمدعلی بیضوی، 1420ﻫ/ 1999م. بیهقی فرید خراسان، علی بن زید، معارج نهج البلاغه، تصحیح محمدتقی دانش پژوه، قم، کتابخانه عمومی مرعشی، 1367ﻫ. پاکتچی، احمد، «ابنعقده»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1378ش. ترمذی، محمدبن عیسی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، محقق احمدمحمد شاکر، قاهره، دارالحدیث، 1419ﻫ. دینوری، ابوحنیفه، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مصر، 1960م. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة القوال فی معرفة أحوال الرجال (رجال علامه حلی)، نجف اشرف، دارالذخائر، 1411ﻫ. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادبا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ﻫ/ 1988م. خوارزمی، مناقب خوارزمی، تحقیق مالک المحمودی، قم، موسسه سیدالشهدا، 1412ﻫ. ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد، سیراعلام النبلاء، تحقیق مجموعه من المحققین باشراف شعیب الارناووط، بیروت، موسسه الرسالة، 1405ﻫ/ 1985م. رضی، محمدبن حسین، نهجالبلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم، موسسه دارالهجرة، 1414ﻫ. زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، 1414ﻫ. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، تحقیق لیفی بروفنسال، قاهره، دارالمعارف، بیتا. زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، تهران، سمت، 1378ش. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، ربیعالابرار و نصوص الاخبار، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1412ﻫ/ 1992م. سبطبنجوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، تحقیق عامرالنجار، قاهره، مکتبه الثقافة الدینیة، 1429ﻫ /2008م. سرخسی، اعلام نهجالبلاغه، تحقیق عزیزالله عطاردی، تهران، نشر عطارد، 1415ﻫ. صیمری بحرانی، مفلح بن حسن، الزام النواصب بولایه علی بن ابی طالب، تحقیق سیدمحمدالغریفی، مشهد، دارالتراث البحرانی، 1424ﻫ /2003م. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث(مکتبة البیان)، بی تا. طبری، عمادالدین حسن، کامل بهائی، تهران، مرتضوی، 1382ش. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، تهران، مکتبه المرتضویة، 1375ﻫ. طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، قم، موسسه النشر الاسلامی، چ3، 1373ش. همو، الفهرست، بهکوشش سیدمحمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبةالمرتضویة، 1356ﻫ/1937م. طهرانچی، ابوالقاسم، احمد مهدوی دامغانی، «احتجاجات و سؤالات و توضیحات»، یغما، ش208، آبان 1344ش. عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، تحقیق و شرح عبده، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1412ﻫ. عقاد، عباس محمود، ابوالشهداء الحسین بن علی(ع)، بیروت، المکتبة العصریة، 1421ﻫ. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی و مهدی سامرائی، قم، موسسه دارالهجرة، 1409ﻫ. فیضالاسلام اصفهانی، علی نقی (د.1364ش)، ترجمه و شرح نهج البلاغة ، تهران، سپهر، 1365ش. فیضکاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تصحیح حسین اعلمی، تهران، مکتبه الصدر، 1373ش. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، دارالهجرة، 1414ﻫ. قرشی، سیدعلی اکبر، مفردات نهج البلاغه، تهران، نشرقبله، 1377ﻫ. قمی، عباس، انوارالبهیه، ترجمه محمدمحمدی اششتهاردی، قم، ناصر، چ4، 1386ش. همو، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، قم، اسوه، 1414ﻫ. کاشانی، ملافتح الله، تنببه الغافلین و تذکره العارفین، مصحح سید محمدجواد ذهنی تهرانی، تهران، پیام حق، 1378ش. کاشفالغطاء، محمدحسین، جنه المأوی، تحقیق سید محمدعلی القاضی الطباطبایی، قم، دلیل ما، 1387ش. کراجکی، ابوالفتح محمدبن علی، کنزالفوائد، بی جا، بی نا، بی تا. کوفی، ابوالقاسم علی بن احمد، الاستغاثة، طهران، مکتب نینوی الحدیثة، بیتا. مبرد، محمد بن زید، نسب عدنان و قحطان، بغداد، الوراق للنشر، 2007م. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیا التراث العربی، چ2، 1403ﻫ. مروجی طبسی، نجمالدین،سفیانی، قم، انتشارات مرکز تخصصی مهدویت، 1394ش. همو، درس خارج مهدویت، مورخه 30/5/1394. مروجی طبسی، محمدعلی، «نیمه پنهان بنی امیه»، فرهنگکوثر، ش 97، پاییز 1388ش. مسعودی، ابی الحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، شرح محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1971م. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق احمد عمر هاشم و موسی شاهین لاشین، بیروت، عزالدین، 1407ﻫ. مقدس اردبیلی، احمد بن علی، حدیقهالشیعه (منسوب به اردبیلی)، تصحیح صادق حسنزاده و علیاکبر زمانینژاد، قم، انصاریان، 1377ش. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مصحح پورسعید، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا. مقریزی، تقیالدین احمد بن علی، النزاع و التخاصم بین بینامیه و بینهاشم، تحقیق حسین مونس، مصر، دارالمعارف، 1988م. مغنیه، محمدجواد، فیظلال نهجالبلاغه، بیروت، دارالعلمللملایین، 1979م. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، تهران، امام علی بن ابیطاللب، چ13، 1381ش. منقری، نصربن مزاحم، وقعة الصفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمدهارون، قاهره، الموسوعة السعودیة بمصر، بی تا. مجهول، ترجمه نهج البلاغه قرن پنجم و ششم، مصحح عزیزالله جوینی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ2، 1377ش. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیتلاحیاءالتراث، ۱۴۰۸ﻫ. نویری، احمد بن وهاب، نهایة الارب فی فنون الادب، تحقیق محمدجابر عبدالعال، قاهره، دارالکتب، 1404ﻫ/ 1984م. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، موسسه النشر الاسلامی، چ6، 1365ش. هاشمی خوئی، حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ4، 1400ﻫ. هاشمی، سید علی، «نام و نسب سفیانی»، ادیان،مذاهبوعرفان، مشرق موعود، سال دهم، ش 3، تابستان 1395ش. هلالی کوفی، ابوصادق سلیم بن قیس، کتاب سلیم، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، قم، دلیل ما، 1422ﻫ. بررسی نسبت فامیلی امام حسین(ع) و یزید (5مهر 1396ش)، پایگاه تخصصی شبهه،برگرفته در تاریخ 12آبان 1397ش – 17:20 از لینک http://shobhe.net/Archives/384 8 [1] . تاریخ دریافت: 24/4/1399؛ تاریخ پذیرش: 20/6/1399 [2]. رایانامه (مسؤول مکاتبات): bashir.seraji@yahoo.com [3]. ابنسلام، 198-199؛ ابنقتیبه دینوری، المعارف، 72-74؛ بلاذری، انسابالاشراف، 5/7، 9/ 383؛ ابنحزم، 74. [4]. کوفی، 1/ 74 . [5]. کلبی، 71؛ سبط بنجوزی، 116؛ طبری، کامل بهائی، 547؛ صیمری بحرانی، 96. [6]. الائمه کلهم من قریش (مسلم، 2/ 191؛ ترمذی، 2/45؛ سجستانی، 2/207). [7]. ظاهرا دلایل اصلی امویان برای ادعای خویشاوندی، نسب مشترک، ازدواجهای عثمان با دختران پیامبر و ازدواج امحبیبه دختر ابوسفیان با پیامبر(ص) بوده که بدین دلیل معاویه را خالالمؤمنین لقب دادند. [8]. مسعودی، 3/43؛ مقریزی، 27؛ ذهبی، 5/349. [9]. ابنعبدربه، 1/346-347. [10]. رک. net http://shobhe ( 12 آبان 1397- 17:20) [11]. نک. نامه 17 نهجالبلاغه . [12]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبیین، 66؛ ابناعثم، 4/284؛ ابنابیالحدید، 16/36. [13]. ابنابیالحدید، ۱۵/۸۲. [14]. مروجی طبسی، «نیمه پنهان بنیامیه»، 2. [15]. کوفی، 1/74؛ طبری، کامل بهائی، 272،523 و.... [16]. علامه مجلسی در بحار بهاشتباه این کتاب را تألیف ابنمیثم بحرانی (د. 689ﻫ) دانستهاست. [17]. ابوالعباس احمدبن محمد بن سعید همدانی که زیدی مذهب است. [18]. محمدبن العباس الماهیار صاحب تفسیر قریب. [19]. مفلح بن حسن صیمری بحرانی مشهور به محدث بحرانی یا ابنصلاح بحرانی. [20]. احمد راسم که ابتدا سنی بود، ظاهرا با خواندن کتابهایی چون ابناء الرسول فی کربلا و نیز کتاب لماذا اخترت مذهب الشیعه از علامه امین انطاکی، مذهب شیعه را پذیرفت. [21]. در برنامه «حقایق التاریخ» شبکه جهانی الکوثر. [22]. در گفتوگو با شبکه الکوثر. [23]. پدر او موسی نسب به امام جواد(ع) میبرد. [24]. کتاب الاستغاثه به اسم بدع ثلاثه در رجال نجاشی نیز ذکر شدهاست. ظاهرا از دیگر مصنفات علی بن احمد کوفی، کتاب انبیا و کتاب اوصیا است. [25]. کوفی، 1/ 74. [26]. براساس نقلقول کتابهایی که به البدیع (التواریخ) دسترسی داشتند، این کتاب از منابعی است که حضرت خدیجه(س) را در زمان ازدواج با پیامبر(ص) دوشیزه دانستهاست. [27]. طبری، کامل بهائی، 523-525. [28]. منسوب به مقدس اردبیلی، 1/ 474-475. [29]. فیض کاشانی، 4/127. [30]. بحرانی، 4/ 235؛ مجلسی، 33 /106. [31]. کاشفالغطاء، 188-189. [32]. قمی، سفینة البحار، 1/ 174. [33]. طباطبایی از علمای تبریز است که در نظام جمهوری اسلامی به دلیل ترور توسط گروهک فرقان به اولین شهید محراب شناخته میشود؛ همو، 189. [34]. خوئی، 5/ 244 و 18/ 275. [35]. عمادالدین حسین اصفهانی، زندگانی امام حسین، 146-147 و 149. [36]. مروجی طبسی، «نیمه پنهان بنیامیه،»، 2؛ مقدس اردبیلی(منسوب)، 1/ 475. [37]. بخاری، ۵/ ۷۹. [38]. «انما بنوهاشم و بنوالمطلب شیء واحد»؛ بخاری، ۴ /۱۵۵؛ ابنحنبل، ۴/ ۸۱؛ سجستانی، ۲/۲۶. [39]. کوفی، 1/74. [40]. این ارجاع درواقع ادعای مخالفان نسب مشهور است که در مسیر مقاله بررسی میشود. [41]. طهرانچی،440. [42]. همانجا. [43]. «قدیماً ابوهم کان عبداً لجدنا - امیه شهلا جاش بها البحر»؛ ابنابیالحدید، 15/160. [44]. همو، 15/ 157-158. [45]. همو، 15/160. [46]. ترجمه نهج البلاغه، 2/ 199. [47]. ابنابیالحدید، ۱۵/۸۲. [48]. ملافتحالله کاشانی، 2/310. [49]. مجلسی، ۳۱/ ۴۵۸. [50]. مغنیه، 3/426. [51]. مکارم شیرازی، 3/ 574. [52]. قرشی، 2/ 938. [53]. مروجی طبسی، «نیمهپنهان،»، 5. [54]. در منابع و پژوهشها از احوال و زندگانی سرخسی اطلاعات زیادی در دست نیست، اما باتوجه به قراین میتوان او را در شمار اهل سنت آورد. [55]. سرخسی، 234. [56]. در پاورقی و متن ادامه این مقاله ذکر میشود که دعفل نسابه درباره انتساب ذکوان به امیه سخن گفته و ارتباطی به نسب امیه جد امویان و شخص معاویه ندارد. [57]. عقاد، 121. [58]. براساس گزارشها، امیه مرد بدنامی بود که متعرض زنان میشد و به فحشا و زنا معروف بود. او بعد از محکومیت به ده سال جلای وطن و ترک مکه، به شام رفت. در آنجا با زن یهودی شوهرداری زنا کرد و آن زن در فراش شوهریهودیاش پسری آورد، اما امیه او را به خود ملحق کرد و ذکوان نامید و به ابوعمرو مکنّی ساخت و یکی از زنان خود را به او داد. این ذکوان پدر ابیمعیط و جد عقبه پدر ولید بن عقبه (برادر مادری عثمان بن عفان) است (نک. ابنابیالحدید، 15/232). [59]. أَبُوکَ مُعاهِرٌ وَأَبُوهُ عَفٌّ - وَذَادَ الْفِیلَ عَنْ بَلَدٍ حَرَامٍ ؛ مقریزی، 50؛ ابنابیالحدید، 15/ 207. [60]. مقدس اردبیلی(منسوب)، 1/ 475. [61]. فراهیدی، 7/375؛ بن فارس، 3/29؛ فیومی، 1/257؛ طریحی، 1/140، 6/ 81؛ قلم، 13؛ احزاب، 4. [62]. مروجیطبسی، درس خارج مهدویت 30/5/ 1394؛ ابنعبدالبر، 4/ 16. [63]. استرآبادی، 426-427. [64]. ابنعقده کوفی، 208. [65]. بحرانی، 4/ 235. [66]. پیمانی بود که پیش از اسلام، بین بنی عبدمَناف و چند طایفه از قریش، در نزاع بر سر مناصب کعبه، بر ضد بنی عبد الدار بسته شد. [67]. این اتهام از زبان موافقان انتساب امیه به قریش است، نه نظر نویسندگان. [68]. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، 1/15. [69]. جمع ذحل به معنای خونخواهی و کینهتوزی. [70]. طهرانچی، 442؛ یاقوت حموی، 13/ 284. [71]. اصفهانی، الاغانی، 1/15. [72]. ابنهشام، 1/ 269-270. [73]. ابنابیالحدید ، 15/ 158-159. [74]. طهرانچی، 442. [75]. ابنابیالحدید، 15/ 119. [76]. بیضون، 551. [77]. عبده، 3/ 17. [78]. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، 17/330؛ طبری، تاریخالرسل، 7/320-321. [79]. ابنقتیبه(منسوب)، الامامه و السیاسه، 2/654؛ بلاذری، انساب، 3/ 164-165. [80]. نجاشی، 337؛ طوسی، رجال، 364؛ ابنداود حلی، 502؛ حسن بن یوسف حلی، رجال، 251. [81]. نک. پاکتچی، 318 و صفحات بعد . [82]. در کتب رجالی نام و نشانی از این افراد وجود ندارد. [83]. ابنسعد، 1/ 62؛ طبری، تاریخ، 2/ 253؛ ابنجوزی، المنتظم، 2/212-213. [84]. بلاذری، انساب الاشراف، 1/80؛ طبری، تاریخ، 2/253. [85]. زرگری نژاد، 95. [86]. برای نمونه رک. نجاشی، 265-266. [87]. طوسی، الفهرست، 1/ 91-92. [88]. نوری، مستدرک، 3/ 311 و 323. [89]. قمی، انوارالبهیه، 12. [90]. هاشمی، «نام و نسب سفیانی»، 151. [91]. ابناثیر، النهایه، 1/452؛ ابنمنظور، 13/130؛ زبیدی، 18/166. [92]. فَنَحْنُ مَرَّةً اَوْلى بِالْقَرابَةِ [93]. ابنمیثم بحرانی، 4/ 392-393. [94]. در مناظرات معمولا از عبارت «سلمنا» استفاده میشود، یعنی بر فرض که فلان ادعا صحیح است، اما گوینده در واقع ادعا را نمیپذیرد. | ||
مراجع | ||
قرآن کریم. ابناثیر، علی بن محمد، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت، دارصادر، 1414ﻫ/ 1994م. ابناثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الْاثر، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1404ﻫ. ابناعثم کوفی، احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیجا، بینا، 1411ﻫ. ابنحزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1418ﻫ/1998م. ابنحنبل، ابوعبدالله احمد، مسند احمد بن حنبل، تحقیق شعیب الارنووط، بیجا، موسسه الرسالة، 1421ﻫ/ 2001م. ابنجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک، تحقیق عبدالقادر مصطفی عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1412ﻫ/ 1992م. ابنداود حلی، حسن بن علی، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، 1342ش. ابندرید الازدی، ابوبکر محمد بن حسن، الاشتقاق، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت، دارالجیل، 1411ﻫ/ 1991م. ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالباقر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1410ﻫ/1990م. ابنسلام، ابوعبید قاسم، النسب، تحقیق مریم محمد خیرالدرع، بیروت، دارالفکر، 1410ﻫ/ 1989م. ابنشهرآشوب، ابو جعفر محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، بیتا. ابنعبدربّه، احمد بن محمد، عقدالفرید، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، 1408ﻫ. ابنعبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، محقق علی محمد بجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ﻫ. ابنعقده کوفی، احمد بن محمد، فضائل امیرالمومنین، قم، دلیل ما، 1424ﻫ. ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404ﻫ. ابنقتیبه دینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992م. همو، الامامة و السیاسة، تحقیق طه محمد الزینی، بیجا، بینا، بیتا. ابنکلبی، هشام بن محمد، مثالب العرب و العجم، تحقیق محمدحسن مسلم الدجیلی، بیروت، دارالاندلس، 1430ﻫ/2009م. ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1414ﻫ. ابنمیثم بحرانی، کمال الدین میثم بن علی، شرح نهج البلاغه ابنمیثم، بیجا، موسسه النصر، بیتا. ابنهبه الله مدائنی (ابنابیالحدید)، عزالدین ابی حامد، شرح نهج البلاغه، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ﻫ/ 1995م. ابنهشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری، عبدالحفیظ شلبی، بیروت، لبنان، داراحیاءالتراث العربی، بیتا. ابنعمرو الازدی السجستانی، ابوداود سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، مکتبة العصریة، بیتا. استرآبادی، علی، تأویل الآیات الظاهره فی فضائل العترة الطاهرة، قم، موسسه النشر الاسلامی، 1409ﻫ. ابو الفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، شرح عبد الله علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، دارالفکر، 1407ﻫ/ 1986م. همو، مقاتل الطالبیین، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1419ﻫ. اصفهانی(عمادزاده)، عمادالدینحسین، زندگانی امام حسین(ع)، بی جا، نشر محمد و انتشارات امین، 1364ش. بحرانی، هاشم بن سلیمان، تفسیر برهان، قم، موسسه البعثة، 1415ﻫ. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، دارالجیل، بیتا. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، تحقیق شتی تر، بیروت، دارالآفاق الجدیده، بیتا. همو،المنمق فی اخبار قریش، تحقیق ابوبکر محمود عبدالهادی، مصر، مکتبه الازهریة للتراث، 1437ﻫ/ 2016م. بلاذری، ابوالحسن احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: سهیل زکار، ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، چ اول، بیتا. همو، فتوح البلدان، تحقیق عبدالقادر محمدعلی، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1435ﻫ/2014م. بیضون، لبیب، تصنیف نهج البلاغه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1375ش. بیهقی، ابراهیم بن محمد، المحاسن و المساوی، بیروت، منشورات محمدعلی بیضوی، 1420ﻫ/ 1999م. بیهقی فرید خراسان، علی بن زید، معارج نهج البلاغه، تصحیح محمدتقی دانش پژوه، قم، کتابخانه عمومی مرعشی، 1367ﻫ. پاکتچی، احمد، «ابنعقده»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1378ش. ترمذی، محمدبن عیسی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی، محقق احمدمحمد شاکر، قاهره، دارالحدیث، 1419ﻫ. دینوری، ابوحنیفه، اخبارالطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مصر، 1960م. حلی، حسن بن یوسف، خلاصة القوال فی معرفة أحوال الرجال (رجال علامه حلی)، نجف اشرف، دارالذخائر، 1411ﻫ. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، معجم الادبا، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1408ﻫ/ 1988م. خوارزمی، مناقب خوارزمی، تحقیق مالک المحمودی، قم، موسسه سیدالشهدا، 1412ﻫ. ذهبی، شمس الدین محمدبن احمد، سیراعلام النبلاء، تحقیق مجموعه من المحققین باشراف شعیب الارناووط، بیروت، موسسه الرسالة، 1405ﻫ/ 1985م. رضی، محمدبن حسین، نهجالبلاغه، تحقیق صبحی صالح، قم، موسسه دارالهجرة، 1414ﻫ. زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، 1414ﻫ. زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، تحقیق لیفی بروفنسال، قاهره، دارالمعارف، بیتا. زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام، تهران، سمت، 1378ش. زمخشری، ابوالقاسم محمود بن عمر، ربیعالابرار و نصوص الاخبار، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1412ﻫ/ 1992م. سبطبنجوزی، یوسف بن قزاوغلی، تذکره الخواص، تحقیق عامرالنجار، قاهره، مکتبه الثقافة الدینیة، 1429ﻫ /2008م. سرخسی، اعلام نهجالبلاغه، تحقیق عزیزالله عطاردی، تهران، نشر عطارد، 1415ﻫ. صیمری بحرانی، مفلح بن حسن، الزام النواصب بولایه علی بن ابی طالب، تحقیق سیدمحمدالغریفی، مشهد، دارالتراث البحرانی، 1424ﻫ /2003م. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث(مکتبة البیان)، بی تا. طبری، عمادالدین حسن، کامل بهائی، تهران، مرتضوی، 1382ش. طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین، تحقیق احمد حسینی اشکوری، تهران، مکتبه المرتضویة، 1375ﻫ. طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، قم، موسسه النشر الاسلامی، چ3، 1373ش. همو، الفهرست، بهکوشش سیدمحمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، المکتبةالمرتضویة، 1356ﻫ/1937م. طهرانچی، ابوالقاسم، احمد مهدوی دامغانی، «احتجاجات و سؤالات و توضیحات»، یغما، ش208، آبان 1344ش. عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، تحقیق و شرح عبده، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1412ﻫ. عقاد، عباس محمود، ابوالشهداء الحسین بن علی(ع)، بیروت، المکتبة العصریة، 1421ﻫ. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، تحقیق مهدی مخزومی و مهدی سامرائی، قم، موسسه دارالهجرة، 1409ﻫ. فیضالاسلام اصفهانی، علی نقی (د.1364ش)، ترجمه و شرح نهج البلاغة ، تهران، سپهر، 1365ش. فیضکاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تصحیح حسین اعلمی، تهران، مکتبه الصدر، 1373ش. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، دارالهجرة، 1414ﻫ. قرشی، سیدعلی اکبر، مفردات نهج البلاغه، تهران، نشرقبله، 1377ﻫ. قمی، عباس، انوارالبهیه، ترجمه محمدمحمدی اششتهاردی، قم، ناصر، چ4، 1386ش. همو، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، قم، اسوه، 1414ﻫ. کاشانی، ملافتح الله، تنببه الغافلین و تذکره العارفین، مصحح سید محمدجواد ذهنی تهرانی، تهران، پیام حق، 1378ش. کاشفالغطاء، محمدحسین، جنه المأوی، تحقیق سید محمدعلی القاضی الطباطبایی، قم، دلیل ما، 1387ش. کراجکی، ابوالفتح محمدبن علی، کنزالفوائد، بی جا، بی نا، بی تا. کوفی، ابوالقاسم علی بن احمد، الاستغاثة، طهران، مکتب نینوی الحدیثة، بیتا. مبرد، محمد بن زید، نسب عدنان و قحطان، بغداد، الوراق للنشر، 2007م. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیا التراث العربی، چ2، 1403ﻫ. مروجی طبسی، نجمالدین،سفیانی، قم، انتشارات مرکز تخصصی مهدویت، 1394ش. همو، درس خارج مهدویت، مورخه 30/5/1394. مروجی طبسی، محمدعلی، «نیمه پنهان بنی امیه»، فرهنگکوثر، ش 97، پاییز 1388ش. مسعودی، ابی الحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، شرح محمد قمیحه، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1971م. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، محقق احمد عمر هاشم و موسی شاهین لاشین، بیروت، عزالدین، 1407ﻫ. مقدس اردبیلی، احمد بن علی، حدیقهالشیعه (منسوب به اردبیلی)، تصحیح صادق حسنزاده و علیاکبر زمانینژاد، قم، انصاریان، 1377ش. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مصحح پورسعید، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا. مقریزی، تقیالدین احمد بن علی، النزاع و التخاصم بین بینامیه و بینهاشم، تحقیق حسین مونس، مصر، دارالمعارف، 1988م. مغنیه، محمدجواد، فیظلال نهجالبلاغه، بیروت، دارالعلمللملایین، 1979م. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، تهران، امام علی بن ابیطاللب، چ13، 1381ش. منقری، نصربن مزاحم، وقعة الصفین، تحقیق و شرح عبدالسلام محمدهارون، قاهره، الموسوعة السعودیة بمصر، بی تا. مجهول، ترجمه نهج البلاغه قرن پنجم و ششم، مصحح عزیزالله جوینی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ2، 1377ش. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیتلاحیاءالتراث، ۱۴۰۸ﻫ. نویری، احمد بن وهاب، نهایة الارب فی فنون الادب، تحقیق محمدجابر عبدالعال، قاهره، دارالکتب، 1404ﻫ/ 1984م. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، موسسه النشر الاسلامی، چ6، 1365ش. هاشمی خوئی، حبیب الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبه الاسلامیه، چ4، 1400ﻫ. هاشمی، سید علی، «نام و نسب سفیانی»، ادیان،مذاهبوعرفان، مشرق موعود، سال دهم، ش 3، تابستان 1395ش. هلالی کوفی، ابوصادق سلیم بن قیس، کتاب سلیم، تحقیق محمدباقر انصاری زنجانی، قم، دلیل ما، 1422ﻫ. بررسی نسبت فامیلی امام حسین(ع) و یزید (5مهر 1396ش)، پایگاه تخصصی شبهه،برگرفته در تاریخ 12آبان 1397ش – 17:20 از لینک http://shobhe.net/Archives/384 8 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 2,280 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 355 |