تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,232 |
تعداد مقالات | 20,475 |
تعداد مشاهده مقاله | 25,227,535 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 22,859,381 |
تبیین و بازنمایی کنشهای معطوف به قدرت نهاد روحانیت در سفرنامههای عصر صفوی | ||
تاریخ و تمدن اسلامی | ||
دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 31، شهریور 1399، صفحه 273-288 اصل مقاله (316.74 K) | ||
نوع مقاله: مقالات ترویجی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/jhcin.2020.16302 | ||
نویسنده | ||
مجتبی ذهابی | ||
دانشآموخته دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران | ||
چکیده | ||
روحانیت شیعه و نحوه مواجههاش با مسأله قدرت به یکی از چالشهای دوره صفویه مبدل شد. مباحث نظری درباره امامت و حکومت و حضور نهاد سلطنت بهمثابه واقعیتی تاریخی- سیاسی، مسائل پیچیدهای را پدید آورد که تا مدتی ذهن عالمان شیعه را به خود متوجه ساخت. دوره دوم حکومت صفویه شاهد تکاپوهای بیشتری از جانب روحانیون شیعه برای کسب قدرت بود. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که تکاپوهای روحانیت شیعه در دوره دوم حاکمیت صفویان از منظر سفرنامهنویسان چگونه بودهاست؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی نشان میدهد که سیر فزونی یافتن قدرت روحانیت شیعه مسألهای قابل تأمل برای این ناظران خارجی بوده و آنان تحلیلهایی عرضه کردهاند که در منابع دیگر تاریخی این دوره پنهان ماندهاست. | ||
کلیدواژهها | ||
روحانیت و سلطنت؛ روحانیت و قدرت؛ سفرنامههای خارجی عصر صفوی؛ صفویه | ||
اصل مقاله | ||
تبیین و بازنمایی کنشهای معطوف به قدرت نهاد روحانیت در سفرنامههای عصر صفوی[1] مجتبی ذهابی[2] دانشآموخته دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
چکیده روحانیت شیعه و نحوه مواجههاش با مسأله قدرت به یکی از چالشهای دوره صفویه مبدل شد. مباحث نظری درباره امامت و حکومت و حضور نهاد سلطنت بهمثابه واقعیتی تاریخی- سیاسی، مسائل پیچیدهای را پدید آورد که تا مدتی ذهن عالمان شیعه را به خود متوجه ساخت. دوره دوم حکومت صفویه شاهد تکاپوهای بیشتری از جانب روحانیون شیعه برای کسب قدرت بود. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که تکاپوهای روحانیت شیعه در دوره دوم حاکمیت صفویان از منظر سفرنامهنویسان چگونه بودهاست؟ این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی نشان میدهد که سیر فزونی یافتن قدرت روحانیت شیعه مسألهای قابل تأمل برای این ناظران خارجی بوده و آنان تحلیلهایی عرضه کردهاند که در منابع دیگر تاریخی این دوره پنهان ماندهاست.
کلیدواژهها: روحانیت و سلطنت، روحانیت و قدرت، سفرنامههای خارجی عصر صفوی، صفویه.
مقدمه ورود روحانیت شیعه به مناسبات سیاست و قدرت در دوره صفویه، نشان از ضرورتی تاریخی، اجتماعی و مذهبی داشت که با آغاز سلطنت صفویان در ایران خود را نمایان ساخت. حکومت جدید که بخش مهمی از مشروعیت خود را بر دوش مذهب شیعه نهاده بود، پس از تلاطمهای اولیه و تثبیته قدرت، کوشید نیازهای این نظم نوین را در مسائل اعتقادی- فقهی برطرف سازد. این نیاز و ضرورت سیاسی- مذهبی نه تنها طیف قابل توجهی از روحانیون و علمای شیعی ایران را در دربار صفوی گرد هم آورد، بلکه روند جذب این صنف مذهبی از بیرون مرزهای ایران نیز آغاز شد و راه برای ورود طیف دیگری از علما از منطقه جبلعامل هموار شد. بنابراین زیست همزمان دو نهاد سلطنت و روحانیت در دوره صفویه از همان دورههای نخستین آغاز گشت و تداوم حیات هر دو نهاد بهگونهای، به اقتدار طرف مقابل گره خورد. این روند با برخی فراز و فرودها از زمان شاهاسماعیل (حک. 907 - 930ﻫ) تا بعد از سلطنت شاهعباس (حک. 996- 1038ﻫ) ادامه یافت. مهمترین ویژگی این دوره بهلحاظ نقش و تکاپوی علمای شیعی را میتوان تلاش برای تثبیت اولیه حکومت صفوی و پاسخگویی به نیازهای فقهی دانست. در دوره دوم حکومت صفویه یعنی پس از دوره شاهعباس، فضا برای ایفای نقشی پررنگتر از جانب علمای شیعه فراهم آمد تا در ساختار قدرت و چگونگی اعمال آن در سطح اجتماع، به صورت عملی و نظری، تکاپوهای جدیتری کنند. این مسأله یعنی حضور پررنگتر علمای شیعی در کانون قدرت و تلاش آنها برای تأثیرگذاری بیشتر در چگونگی اعمال قدرت سیاسی، در آثار سفرنامهنویسان این دوره بازتاب یافتهاست. این گروه بهمثابه بهترین ناظران خارجی و بیرون از قدرت بودند که با مشاهده تحولات موجود، برای تحلیل و تبیین این وضع تلاش نمودند و بخشهایی از این مسائل را بازتاب دادند. درواقع مسائلی مانند نگرش علما به مسأله قدرت و حکومت، جایگاه مقام سلطنت از نگاه آنان، مشارکتشان در تحولات سیاسی از مهمترین حوزههایی بود که ذهن آنان را درگیر ساخت. در این پژوهش به روش تحلیلی و با تکیه بر گزارشهای مندرج در آثار سفرنامهنویسان، روند رو به رشد قدرت گرفتن روحانیون شیعه در کانونهای سیاسی و اعمال نفوذ آنها در فرایندهای اعمال قدرت بررسی و تبیین خواهد شد تا روشن شود که چگونه بازتاب این تحول در کانون قدرت صفویان، به یکی از موضوعات مهم برای این سفرنامهنویسان تبدیل شد. بر این اساس ابتدا تلاش خواهد شد تا بهاختصار به چگونگی حضور علمای شیعی در کانون قدرت و سیاست در دوره صفویه اشاره شود و آنگاه نگاه سفرنامهنویسان به این مسأله و تداوم حضور پررنگتر آنها در دوره جانشینان شاه عباس واکاوی گردد.
پیشینه پژوهش اگرچه مواجهه نهاد روحانیت با نهاد سلطنت از منظر سفرنامهنویسان عصر صفوی بهطور مستقل بررسی نشدهاست، اما در پژوهشهایی که بر مناسبات دین و دولت در عصر صفوی متمرکز شدهاند، بخشی از محتواشان به تقابل یا همراهی نهاد روحانیت با نهاد سلطنت اختصاص یافتهاست. نمونهای از این نوع پژوهشهایند: کتاب تغییر مذهب در ایران، نوشته رولا جردی ابی صعب، مهاجرت علمای جبل عامل به ایران نوشته مهدی فراهانی منفرد، مقدمهای بر مناسبات دین و دولت در عصر صفوی نوشته سیدهاشم آغاجری، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست از رسول جعفریان، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری از کامل مصطفی شیبی، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی از منصور صفتگل. مقالاتی چون «بازشناسی تعامل روحانیت و صفویان» از ابراهم اصلانی و مجید حاجیبابایی، «تعامل دین و دولت در دوره شاهصفی، مطالعه موردی علی نقی کمرهای» از انیسهسادات حسینی شریف و محمدعلی رنجبر، مقاله «بازتاب نمادین نقد و نفی قدرت مستقر در مناسک و شعایر شیعه با تأکید بر دوره صفویه و قاجاریه» از سیدحسین اطهری و لیلا دستغیب، «روحانیت و تعامل با حکومت در حقوق اساسی عصر صفویه» از قاسمعلی صداقت، و مقاله «علما و فقهای مشهور و نقش آنان در دربار صفویان» از علی اکبر حسنی نیز در زمره پژوهشهاییاند که در حوزه نوع روابط و مناسبات روحانیت شیعه با نهاد سلطنت انجام گرفتهاند.
علمای شیعه و مسأله چگونگی اعمال قدرت در دوره دوم حکومت صفویه دوره دوم حکومت صفوی (1038-1135ﻫ) از منظر نوع مناسبات دو نهاد روحانیت و سلطنت و تأثیرگذاری آن بر فرایندهای اعمال قدرت، واجد ویژگیهایی است. در این دوره طیفی از روحانیون و علمای شیعه به فعالیتهای بسیار گستردهای در حوزههای سیاست، انتشار کتب و رسالهها و کنشگری اجتماعی- سیاسی پرداختند و درباره چگونگی اعمال قدرت سیاسی در نبود امام غایب به نظریهپردازیهای قابل توجه پرداختند. درواقع همکاری آنان با دستگاه قدرت نه از آن رو بود که صفویان را صاحب حق و حکومت را حق آنان میدانستند، بلکه این همکاری از سر ناچاری و بهرغم جائر دانستن آنان بود. از این دوره میتوان به عنوان عصر شروع به تألیف تکنگاریهای متنوع در ابواب و فروعات فقه حکومتی یاد کرد. رسائل خراجیه و رسالة الاوزان و المقادیر علامه مجلسی (1006-1077ﻫ) نمونههایی از این نوع آثارند.[3] در این دوره بود که چهرههایی از برجستهترین فقها و مجتهدان شیعه به صحنههای سیاسی وارد شده و به ارائه نظریاتی در حوزه چگونگی و چرایی اعمال قدرت سیاسی پرداختند. علمایی مانند میرداماد (960-1041ﻫ)، سلطانالعلما (1001-1064ﻫ)، محمدتقی مجلسی (1003-1070ﻫ) پدر علامه محمدباقر مجلسی فعالانه در صحنه سیاسی جامعه حضور داشتند. همچنین در این عصر مناظره فقها در مسائل مربوط به فقـه سیاسی، بهویژه در موضوعاتی مانند خراج و مقاسمه به اوج رسید. در این دوره از منظر فقه مالی شیعه، برای نخستین بار چند رساله اجتهادی توسط فقها انتشار یافت که قبلا وقوع چنین مباحثی با این گستردگی و جدیت سابقه نداشت.[4] یکی از مهمترین و پرکارترین روحانیون این دوره ملا محسن فیض کاشانی (1007-1090ﻫ) بود. وی از جمله فقهای بزرگی بود که در زمینه فقه سیاسی، دارای برخی فتواهای تحولآفرین بود. وی با آنکه گرایشی اخباری داشت، در آثار فقهی خود «سیاسات» را یکی از شاخههای اصلی فقه اسلامی معرفی میکرد.[5] او تصدی قضا و حکومت در میان مردم، اقامه حدود و اعمال دیگر سیاسات اسلامی در دوران غیبت را از ضروریات دین اسلام و از وظایف فقها میدانست.[6] در دورههای بعد نیز نفوذ علما به بالاترین درجه خود رسید. در دوره شاهسلطان حسین که به شریعت تشیع امامیه بیشتر توجه میکرد، این تأثیرگذاری فزونی یافت و جایگاه و مقام بالای مجتهد تا آنجا رسید که میتوانست درباره جنگ و صلح نیز تصمیمگیری کند.[7] گسترش مناسک در جامعه سبب شد علما و مراجع از موقعیت برتر و نفوذ اجتماعی بیشتری برخوردار شوند، چندانکه سرپیچی از فرمان آنان در هیچ یک از طبقات صورت نمیپذیرفت.[8]
سفرنامهنویسان و تکاپوهای سیاسی علمای شیعه در دوره دوم حکومت صفویه با توجه به روایتها، تحلیلها، نگرشها و نیز گزارشهای سفرنامهنویسان دوره دوم حکومت صفوی، دو نکته مهم و اساسی و البته قابل تفکیک درباره جایگاه اقتدار سلطانی در بعد نظری آن و نیز عملگرایی علما و روحانیون شیعه در سازوکار سیاست و اعمال قدرت وجود دارد. درواقع سفرنامهها هم وجوه نظری مشروعیت پادشاه صفوی را از منظر دینی مورد تأکید قرار میدهند و هم روایتگر تکاپوهایی از جانب روحانیت شیعی در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی این دورهاند. جملی کارری[9]، که در دوره شاهسلیمان (1077-1105ﻫ) فرصت مشاهده ایران را یافت، در وصفی از شخصیت این پادشاه مینویسد:«پادشاه کنونى صفوى که حالى مقرون به جنون دارد، همیشه در حال مستى و حیرت است و در میان درباریان هر صبح، هنوز خمار شب را از سر باز نگرفته، با شراب شیراز تا شب به سرمستى مىافتد و بدین جهت غالبا اعضاى شوراى مملکتى بدون اخذ تصمیم جلسات را ترک مىکنند. بدیهى است در چنین کشورى حکومت واقعى در دست عدهاى از ندما و ملازمان و خواجهسرایان شیاد خواهد بود و هر فرمانى، مخصوصا فرمانى را که پولى براى صدور آن صرف شده، به امضاى شاه خواهند رسانید».[10] چنین تصویری از شاه ایران هنگام سخن سفرنامهنویسان از شاهصفی (حک. 1038- 1052ﻫ) و شاهعباس دوم (حک. 1052-1077ﻫ) و شاهسلطان حسین (حک. 1105- 1135ﻫ) نیز نمایان است.[11] درواقع تقویت نظریه جانشینی و زعامت علما در زمان غیبت معصوم، بنیانهای مشروعیتبخش قدرت را وارد مرحله دیگری کرد.[12] در سفرنامهها نیز تأکید شدهاست که در این تعادل سیاسی ـ مذهبی که حاکم مقتدر جایگاه فرادستی داشته، نهاد دینی نقش محافظ در برابر سوء استفادههای بالقوه ایفا میکرد و از آن طریق ستیزهای سیاسی حل میشد.[13] یکی از مهمترین وجوه محتوایی سفرنامهها، تلاش روحانیت و علمای شیعی با هدف دخل و تصرف بیشتر در سازوکار سیاست و حکومت، چه از منظر نظری و چه از جنبه عملگرایانه آن، در دوره دوم حکومت صفویه است. سفرنامهنویسان در سخن از بنیانهای اقتدار و نفوذ روحانیون و علمای شیعه در دوره صفوی، ولو به صورتی مختصر، به تاریخ شیعه و برخی بنیانهای اعتقادی آنان درباره امامت و غیبت و واگذاری حق حکومت به علما و مسائلی از این قبیل اشاره کنند تا بتوانند مسأله اقتدار روحانیت، مشارکت آنها در قدرت و دایره بسط دخل و تصرفات تئوریک و عملی آنان را شرح دهند.[14] در این میان، کمپفر[15] با ذهنیتی نقادانهتر و البته با جزئیات بیشتر و نسبتا دقیقتری بر ابعاد نظری حق حکومت علما و روحانیون در زمان غیبت تأکید میکند. وی در بحث از اقتدار و نفوذ علمای شیعی مینویسد: علما چنین استدلال میکنند که هرگاه لازم باشد مسلمانان بر اساس مشیت اله هدایت شوند، پس ناگزیر باید خداوند ارادهاش را بر یکی از مردم فانی قرار بدهد. ولی کیست که برای این کار شایستگی دارد؟ آیا این شخص یکی از رؤسای دنیوی است که به خاک و تن بستگی دارد؟ چنین قالبی نمیتواند جای مناسبی برای فعلیت امر خداوند باشد. مشیت اله فقط بر کسی تجلی میکند که عمری را در معنویت گذرانده باشد و با چشمپوشی از همه لذات دنیوی، دل را مهبط انوار اله کرده باشد. کسی که زندگی دردناک خود در این دنیا را چون زندانی تصور و تجسم کند و در طریق نجات و سلامت ابدی سایرین باشد. بر همین اساس، مشیت اله فقط بر ائمه اطهار یعنی جانشینان پیامبر اسلام آشکار میشود و امروز که آنان نیستند، مشیت اله فقط بر مجتهدان که جانشین آنهایند، آشکار میشود. اما شاه که خداوند زمام رعایا و اداره امور کشورش را به دست او سپردهاست باید از زبان مجتهد وقت نیت و مشیت وی را دریابد.[16] شاردن[17] نیز فصلی خاص از کتاب خود را به بحث از «باورهای ایرانیان درباره حقّ حکومت» اختصاص دادهاست. وی با اشاره به این عقیده شیعیان که معتقدند که خداوند نبوت و سلطنت را به انبیای خود و از جمله حضرت محمد(ص) داده و پس از رحلت وی، این حق به امامان منتقل گشتهاست، مینویسد: «بیشتر ایرانیان با این نظام و آیین همزباناند؛ اما درباره این موضوع که اگر پیامبر یا جانشین او درگذشت و جانشینی معین نکرد، آنکه بر ملتی مسلمان حکومت میکند باید چه اوصافی داشته باشد، میان بزرگان دین اتفاق نظر نیست».[18] پس از آن با اشاره به آغاز عصر غیبت امام زمان(عج) و این که در این دوره، از نظر ایرانیان چه کسی حق حکومت دارد، معتقد است که دو نظر وجود دارد: دسته نخست از مسلمانان ایرانی، شامل «برخی از علمای روحانی و پیروانشان و متعبدان بر این اعتقادند که در تمام طول مدت غیبت امام، باید مجتهدی معصوم (عادل) امور دینی و اجتماعی و حکومتی مملکت را اداره کند. این مجتهد باید جامع علوم و از هر جهت منزه از هر فساد و گناه باشد» و قدرت پاسخگویی به پرسشهایی که در امور دینی از او میشود، داشته باشد. دسته دوم اعتقاد دارند که در غیبت امام «حکومت به یکی از بازماندگان بلافصل امام میرسد که لازم نیست جامع علوم باشد. بنابر همین نظر که مورد تأیید بیشتر مردم است و مقبولتر مینماید نظری است که به سلطنت فرزندان شیخ صفی اعتقاد دارد.[19] بر اساس این باورها شاه واجد مقامی شده بود که حق وی نبود؛ اما همین شاه میتوانست با در نظر گرفتن جایگاه علما و روحانیون و پذیرفتن نقش آنان در بخشی از نظام اقتدار سیاسی و نیز انجام پارهای مناسک و رفتارهای مذهبی، مشروعیتی از جانب آنان کسب کند. بر همین اساس بود که به این نکته در سفرنامهها اشاره میشود که «شاه صفوی فقط نقش پادشاه را ایفا نمیکند؛ بلکه دارای اقتداری معنوی است. او مقام خود را با مراسم دینی پیچیدهای تقویت مینماید که با نمادها، زمانها و مکانهای مذهبی ویژهای همراهند».[20] علاوه بر این جنبههای تاریخی- ایدئولوژیکی اقتدار علما در آنچه به حضور عملی و نقش تأثیرگذار و نمایان علما در سازوکار قدرت و سیاست در دوره دوم صفویان مربوط میشد، سفرنامهنویسان روایتگر تأثیرگذاری قابل توجه آنان بودند. بهعنوان نمونه سانسون با تأمل در وجوه اقتدار روحانیون شیعه مینویسد «علمای دین در ایران بالاترین مقامها را دارند و در دربار در صف اول مینشینند. من پیش از نام بردن از صاحبمنصبان شاه، از روحانیون نام میبرم زیرا آنها در مجالس مهمانی و پذیرایی شاه و در مجالس عمومی و نیز در جلساتی که شاه نمایندگان و سفرای کشورهای خارجی را به حضور میپذیرد، بر صاحبمنصبان دربار برتری دارند».[21] توضیح درباره قدرت و جایگاه روحانیون و نقش آنها در حکمرانی و ساختار قدرت صفویان از نظر اولئاریوس[22] هم پنهان نماندهاست و او با اشاره به اهمیت جایگاه مقام صدر، بر دایره نفوذ و ثروت وی تأکید میکند.[23] کمپفر نیز در اینباره میگوید: «مقام و موقع شاه، بیشتر با قاضیان و امامهای مساجد تکمیل میگردد تا با بزرگان و اعیان و یا عمال عالیمقام اداری».[24] براساس مندرجات سفرنامهها، این وجه از اقتدار عملی و واقعگرایانه علما و روحانیون شیعه در بدنه جامعه و ساختار قدرت ایران، توسط نهادسازیهای گسترده در سراسر ایران بهشدت تقویت میشد. درواقع نهادهایی مانند مساجد، اوقاف، تولیت مقابر و اماکن مقدس شیعی، جمعآوری نذورات به روحانیت و علما قدرت و ثروت تأثیرگذاری میبخشید که هم پیوند آنها را با جامعه مذهبی تقویت میساخت و هم نهاد روحانیت را به کانونی موازی شاه در بدنه قدرت تبدیل میکرد. کمپفر با دقت در کارکرد این نهادهای مذهبی و تأثیر آن در قدرت علمای شیعی مینویسد: «در جوار مساجد، اغلب مدرسههای دینی وجود دارد. اهمیت این نهادها چنان است که شناختن درست وضع دربار ایران بدون وقوف به کارکرد این نهادها ممکن نخواهد شد. عجیب نیست اگر اذعان شود که تمام شهرهای ایران پر است از مدرسه و موقوفه. عایدات موقوفات دینی صرف حمایت از طلابی میشد که مستقلا نمیتوانستند مخارج تحصیل خود را بپردازند. تقسیم عواید موقوفات، هرساله از جانب صدر و در حضور شاه انجام میگرفت».[25] حضور پررنگ روحانیون در جامعه مذهبی ایران همچنین از جانب سانسون مورد تأکید قرار گرفتهاست: «مقامات روحانی و رؤسای مساجد و مدرسین و متولیان مذهبی و آنهایی که ختنه کردن زیر نظر آنها انجام میگیرد و ملاهایی که زنان را به عقد مردان درمیآورند و یا با جاری نمودن صیغه طلاق، فسخ ازدواج و عقد را اعلام میکنند و بهطور کلی تمامی مشاغلی که به نوعی به شرعیات و فقه مربوط است، زیر نظر صدر قرار دارند. بنابراین چنین جایگاهی برای صدر مقام و ثروت فراوانی بههمراه میآورد، زیرا تمامی این مشاغل قابل خرید و فروشاند».[26] علاوهبر پارهای نیازهای جامعه مذهبی که حضور و وجود روحانیون و علما را ضرورت میبخشید، نقش و کارکردی آنان در مسأله قضا و اقامه عدل در اجتماع نیز اهمیت داشت. سفرنامهنویسان به این نکته هم اشاره کردهاند. درواقع اگر تا پیش از این نهاد سلطنت مستقلا به مسائل قضایی و اجرای عدالت میپرداخت و نهاد قضا حداقل از منظر تئوریک پاسخگوی سلطان و شاه بود، در این دوره بهتدریج از دایره اقتدار سلطان بیرون آمد. بنابراین انحصار قوه قضائیه در دست روحانیت یکی از عوامل قدرت آنان شمرده شد. شاردن در این باره چنین میگوید: «همه دادرسیها و امور شرعی در دست قاضی است،... زیرا ایرانیان بر این اعتقادند که تنها این گروه بنا بر اراده و مشیت رب جلیل حق دخالت در امور قضاوت را دارند».[27] این مسأله دایره قدرت روحانیون و علما را چندان وسعت داد که کمپفر درباره جزئیات و ابعاد این تسلط چشمگیر اشاره کردهاست و جایگاه مقام صدر را، بهمثابه بالاترین و پرقدرتترین روحانی کشور، چنین وصف کردهاست: اعتراض به حکم مقام صدر نزد محکمهای دیگر و تجدیدنظرخواهی نسبت به حکم وی امکانپذیر نیست. او بر تمامی موقوفات، مساجد، اماکن متبرکه اشراف دارد و محق است که شهریه و حقوق برای متولیان، کارکنان و خدام، مدرسین، طلاب، وعاظ و روحانیون از هر درجه و مرتبه، به تشخیص خود و برحسب کفایت آنها تعیین کند، بر آن بیفزاید، از آن بکاهد یا آن را قطع کند. به این ترتیب وی بر حسب تشخیص خود، روحانیون عالی منصب شیعه را به کار میگمارد. شاه این مقام بسیار پرقدرت صدر را به کسی واگذار میکند که با وی خویشاوندی سببی یا نسبی داشته باشد.[28] آنچه شاردن از مشاهدات خود در روز بر تخت نشستن شاهسلیمان نیز نقل میکند، فصل دیگری از روند رو به رشد اقتدار روحانیت و علمای شیعه را بازتاب میدهد. نهادن تاج شاه بر سر شاهسلیمان از جانب علما اقدامی نمادین بود که مشخص میکرد مشروعیت نهاد شاه را طبقه علما به نیابت از امام غائب تأیید میکنند. شاردن در بحث از تاجگذاری شاهسلیمان که خود در مراسم آن ناظر و حاضر بود، از نقش شیخ الاسلام در رسمیت بخشیدن به سلطنت شاه چنین یاد میکند که «در این مراسم شیخ الاسلام تمامی مقدمات لازم را برای تاجگذاری شخص شاه انجام داده که نشان میدهد رسمیت سلطنت بدون تأیید و همراهیز وی پذیرفتنی نبودهاست.[29] چنین وضعی در دورههای پیشین حکومت صفوی به این شکل گزارش نشده بود. درواقع روحانیونی که در دوره اقتدار شاه عباس اول مهمترین فعالیت آنها وعظ و خطابه در ایام مقدس تقویم شیعه بود، اکنون به این اعتبار و قدرت رسیده بودند. در گزارش فیگوئروآ[30] که ایران عصر شاه عباس را مشاهده کرده بود آمدهاست: «موعظهگران مجالس تعزیه علمای شرعاند و غالبا ملا یا قاضی نامیده میشوند. اینان هرجا که مردم گرد آمده باشند، بر منبرهای بلند مینشینند و با حرارت تمام و سخنان گیرا خصوصیات مرگ یا شهادت حسین(ع)، امام بزرگ خویش را بیان میکنند».[31] همین روایت با زوایای دیگری در گزارش دلاواله[32] نیز آمدهاست: «هنگام ظهر در وسط میدان در بین جماعتی که گردآمدهاند، ملایی که از سادات است و علامت ممیزهاش عمامه سبز است، برای مردم بر فراز منبر روضه میخواند و به شرح وقایعی که منجر به شهادت امام حسین(ع) گردید میپردازد».[33] یکی از نتایج این دگرگونی تدریجی این بود که علما و روحانیت شیعه نه تنها در مقام کارداران پراهمیت نهاد قضا بلکه بهعنوان بالاترین مقامها در اجرای امر به معروف و نه از منکر، پادشاه را در کانون توجهات و تذکرات خود قرار میدادند و مکررا به وی یادآور میشدند که جایگاه خود را با انجام منکرات به خطر نیندازد. علامه مجلسی از علمای طراز اول دوره صفویه در برخی از آثار خود فصولی را به احوال سلاطین و نحوه معاشرت با ایشان و لزوم رعایت عدل و جود توسط ایشان اختصاص داده و ظلم ظالمان را مطرح کرده و شاهان و درباریان را از بادهگساری و فساد برحذر داشتهاست. اقدامات او در منع بادهگساری، جلوگیری از رشد تصوف مبتذل، مبارزه با فساد و توجه به وضع طبقات پایین جامعه تا مدتی موجب بقای دولت صفوی شد و سقوط این سلسله را به تأخیر انداخت. مجلسی در هر شرایطی مفاسد شاهان را به آنها گوشزد میکرد و به توبه و انابه وادارشان مینمود و میکوشید سیاست دفع افسد به فاسد را در پیش گیرد.[34] روند فزونی گرفتن اقتدار نهاد دین در تقابل با نهاد سلطنت، از دید شاردن نیز پنهان نمانده بود. آنچه شاردن گزارش میدهد درواقع حاکی از غلبه ذهنیتی اعتقادی- فقهی بر کلیت سازمان و ساختار سیاسی در حکومت صفویه بود، ذهنیتی که حاضر به پذیرش مقام سلطنت نمیشد و بهترین جایگزین آن را روحانیت و علما معرفی میکرد. شاردن مینویسد: «گاه اهل منبر پذیرش این عقیده، یعنی مشروعیت سلطان صفوی، را تخطئه میکنند و آزادانه بیان و تبلیغ مینمایند که پادشاه هم باید از سلاله علما باشد. چگونه ممکن است که پادشاه نامؤمن شرابخوار و هوسباز و مستغرق در گناه با عالم بالا نزدیک باشد و نور هدایت برای راهنمایی مؤمنان بگیرد؟ کسی که خواندن و نوشتن را بهدشواری میتواند، چگونه قادر است مسائل دینی را برای مردمان متدین شرح و توضیح دهد؟ نه، چنین امری امکان ندارد، پادشاهان افرادی بیدادگر و پرهیزشکن، گناهآلود و جرمکارند و خدا برای تنبیه کردن ما، جانشین واقعی پیغمبر خود را از ما دور و پادشاهان را بر ما مسلط کردهاست و پادشاهی بر جامعه مسلمانان، تنها شایسته و درخور مجتهدی است که پایه دانش و تقوایش از همگان بالاتر باشد».[35] شاردن میافزاید که البته این گروه که اعتقاد به حکومت مجتهد دارند، بر این باورند که «چون مجتهد وارستهای پردانش و سلیم است، باید پادشاه در کنارش باشد که به ضرب شمشیر مردمان را به رعایت عدالت وادار نماید؛ اما باید چون وزیری فرمانبردار و سر بهراه باشد، نه بیش».[36] انگلبرت کمپفر نیز از زاویهای دیگر مقام و جایگاه علما و روحانیون را مورد بررسی قرار میدهد و درباره شرایط و الزامات رسیدن به چنان جایگاه پرقدرت و پرنفوذی میگوید «نه عنایت خاص شاه و نه همراهی و همدلی روحانیون یا بزرگان هیچیک در رسیدن به این مقام مؤثر نیست»، بلکه مجتهد «بر مبنای طرز زندگی زاهدانه و دانش و بینش متفوق خود در طول زمان و متدرجا طرف توجه خاص همه مردم قرار گرفته، میتواند به این مقام بلند نایل شود».[37] وی از اعتقاد عمیق مردم به اطاعت از مجتهد یاد کرده، میافزاید: «حکما و عالمان به کتاب نیز در اعتقاد به مجتهد، با مردم سادهدل شریکاند و میپندارند که طبق آیین خداوند پیشوایی و قیادت مسلمین به عهده مجتهد گذاشته شدهاست؛ در حالی که فرمانروا تنها وظیفه دارد به حفظ و اجرای نظرات وی همت گمارد».[38] در تحلیل کمپفر همچنان میتوان گزارههایی را مشاهده نمود که بهروشنی هماوردی نهاد دین با سلطنت را نمایان میسازد. وی در بخشهایی از روایت خود آوردهاست که بر حسب آنچه گفته شد، مجتهد درباره جنگ و صلح نیز تصمیم میگیرد و بدون صلاحدید وی هچ کار مهمی که در زمینه حکومت بر مؤمنین باشد، صورت نمیگیرد».[39] همو از احترام مجتهد نزد سلطان یاد کرده و اینکه «به میهمانیهای شاه دعوت میشود و در همان ردیف شاه مینشیند». بهنظر وی، «درباره احترامی که شاه صفوی به مجتهد میگذارد باید گفت مقدار زیادی از آن متصنع و ساختگی است. شاه در این باره «پروای مردم را میکند؛ زیرا پیروی مردم از مجتهد تا بدان پایه است که شاه صلاح خود نمیداند به یکی از اصول غیرقابل تخطی دین تجاوز کند یا در کار مملکتداری به کاری دست بزند که مجتهد ناگزیر باشد آن را خلاف دیانت اعلام کند».[40]
نتیجه روند روبه رشد قدرتگیری روحانیت شیعی در دوره صفویه و بسط دایره اقتدار آنان در حوزه سیاست و قدرت، بعد از دوره شاه عباس اول با شتاب نسبتا بیشتری دنبال شد. این تحول از دید سفرنامهنویسان این دوره پنهان نماندهاست. این ناظران خارجی با تأمل در مناسبات قدرت و بنیانهای مشروعیت مقام سلطنت به روند قدرتگیری تدریجی نهاد دین و هماوردی آن با مقام سلطنت توجه نشان داده بودند و در گزارشهای خود تأکید کردهاند که نهاد دین در مقابله با نهاد سلطنت از کدام مؤلفههای ایدئولوژیکی در نظام اعتقادی شیعه بهره میگیرد. بنابر سفرنامهها نقد نهاد دین بر نهاد سلطنت در دوره دوم صفویه ناظر بر جنبههای نظری و عملی بود. از این منظر روحانیون و علمای قدرتمند شیعه در این دوره کوشیدند تا ضمن نفوذ در مهمترین نهادهای کشور نقد مستقیم سلطان و شیوه حکومت وی را در دستور کارخود قرار دهند.
کتابشناسی آغاجری، سیدهاشم، مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران، طرح نو، 1389ش. افندی، عبدالله بن عیسی بیک، ریاض العلماء، ج ١، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی (آستان قدس رضوی )، 1374ش. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ٢و٣، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بیتا. اولئاریوس، آدام، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، تهران، انتشارات ابتکار، 1385ش. تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران، انتشارات نیلوفر، 1389ش. جعفریان، رسول، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج 1، تهران، علم، 1392ش. حسینیزاده، محمدعلی، علما و مشروعیت دولت صفوی، انجمن معارف اسلامی، تهران، بیتا. دلاواله، پیتر، سفرنامة پیترو دلاواله، ترجمة شجاعالدین شفا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1391ش. دلریش، بشری، زن در دورة قاجار، تهران، مؤسسة انتشارات سوره، 1375ش. رضاییپناه، امیر و سمیه شوکتی مقرب، «تحلیل کیفیت بازنمایی مقام سلطنت در گفتمان سفرنامه نویسی عصر صفوی»، تاریخ اسلام، شماره 67، پاییز 1395. سانسون، سفرنامه سانسون، وضع کشور شاهنشاه ایران در زمان شاهسلیمان صفوی، تحقیق و مطالعه درباره آداب و اخلاق و حکومت در ایران، ترجمه تقی تفضلی، تهران، 1346ش. سلطانمحمدی، ابوالفضل، اندیشههای سیاسی جمالالدین خوانساری، قم، بوستان کتاب، 1382ش. شاردن، ژان، سیاحت نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، ج8، تهران، امیرکبیر، 1345ش. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج1، 4 و ١٣، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1413ﻫ . فیض کاشانی، محمد محسن، مفاتیح الشرایع، تحقیق سید مهدی رجایی، ج ١و٢، قم، مجمع الذخائرالاسلامیة، 1401ﻫ . فیگوئروآ، گارسیا دسیلوا، سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نو، 1363ش. کارری، جملی، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی، 1383ش. کروسینسکی، سفرنامه کروسینسکی، ترجمه عبدالرزاق مفتون دنبلی، مصحح مریم میراحمدی، تهران، انتشارات توس، 1363ش. کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، شرکت سهامی انتشارت خوارزمی، 1363ش. مجلسی، محمد باقر، رسالة الاوزان و المقادیر، تهران، نشر اسوه، 1388ش. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، تصحیح سیدحسین موسوی کرمانی و الشیخ علی پناه الاشتهاردی، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، بیتا. محقق سبزواری، محمد باقر، روضة الانوار عباسی، به کوشش اسماعیل چنگیزی تهران، میراث مکتوب، 1377ش. ملاصدرا، صدر الدین شیرازی، رساله سه اصل، بی نا، 1354ش. نوایی، عبدالحسین و عباسقلی غفاریفرد، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، تهران، سمت، 1381ش. یوسفزاده، حسینعلی، «حکومت اسلامی در عصر غیبت از نگاه علمای عصر صفوی»،حکومت اسلامی، زمستان ، شماره 70، 1392ش. Platteau, Jean-Philippe, Religion, Politics, and Development: Lessons from the lands of Islam, Journal of Economic Behavior & Organization, 68, 2008. Elias, Jamal J., Sufi Saints and Shrines in Muslim Society, Introduction, The Muslim world, vol.90, 2000. [1]. تاریخ دریافت: 16/3/1399؛ تاریخ پذیرش: 20/6/1399 [2]. رایانامه: mojtabazahabi1365@yahoo.com [3] . یوسف زاده، 100-106. [4]. آغاجری، 339-350 و 365-371؛ حسینی زاده، 146-150. [5]. فیض کاشانی، 2/178. [6]. فیض کاشانی، 1/50. [7]. نوایی و غفاری فرد، 298-299. [8]. دلریش، 160. [9]. Gemelli Carreri [10]. کارری، 89-90. [11]. اولئاریوس، 78-83؛ کروسینسکی، 19. [12]. شهید ثانی، 1/476؛ فیض کاشانی، 1/7، 2/178؛ سلطان محمدی، 79. [13]. Platteau, 338. [14]. کمپفر، 121-135؛ سانسون، 37-43؛ تاورنیه، 244-259. [15]. Kaempfer [16]. کمپفر، 126. [17]. Chardin [18]. شاردن، 8/ 138. [19]. همو، 139. [20]. Elias, 255. [21]. سانسون، 37-38. [22]. Olearious [23]. اولئاریوس، 327-328. [24]. کمپفر، 121. [25]. کمپفر، 140 و 143. [26]. سانسون، 40. [27]. شاردن، 8/405. [28]. کمپفر، 122. [29]. شاردن، 9/108. [30]. Figuerevoa [31]. فیگوئرا، 308. [32]. Della Valle [33]. دلاواله، 126. [34]. مجلسی، 21-24. [35]. شاردن، 8/142. [36]. همو، 142. [37]. کمپفر، 125. [38]. همو، 125. [39]. همو، 125-126. [40]. همو، 127- 128. | ||
مراجع | ||
آغاجری، سیدهاشم، مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران، طرح نو، 1389ش. افندی، عبدالله بن عیسی بیک، ریاض العلماء، ج ١، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی (آستان قدس رضوی )، 1374ش. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ٢و٣، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بیتا. اولئاریوس، آدام، سفرنامه اولئاریوس، ترجمه احمد بهپور، تهران، انتشارات ابتکار، 1385ش. تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه حمید ارباب شیرانی، تهران، انتشارات نیلوفر، 1389ش. جعفریان، رسول، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج 1، تهران، علم، 1392ش. حسینیزاده، محمدعلی، علما و مشروعیت دولت صفوی، انجمن معارف اسلامی، تهران، بیتا. دلاواله، پیتر، سفرنامة پیترو دلاواله، ترجمة شجاعالدین شفا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1391ش. دلریش، بشری، زن در دورة قاجار، تهران، مؤسسة انتشارات سوره، 1375ش. رضاییپناه، امیر و سمیه شوکتی مقرب، «تحلیل کیفیت بازنمایی مقام سلطنت در گفتمان سفرنامه نویسی عصر صفوی»، تاریخ اسلام، شماره 67، پاییز 1395. سانسون، سفرنامه سانسون، وضع کشور شاهنشاه ایران در زمان شاهسلیمان صفوی، تحقیق و مطالعه درباره آداب و اخلاق و حکومت در ایران، ترجمه تقی تفضلی، تهران، 1346ش. سلطانمحمدی، ابوالفضل، اندیشههای سیاسی جمالالدین خوانساری، قم، بوستان کتاب، 1382ش. شاردن، ژان، سیاحت نامه شاردن، ترجمه محمد عباسی، ج8، تهران، امیرکبیر، 1345ش. شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الافهام، ج1، 4 و ١٣، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1413ﻫ . فیض کاشانی، محمد محسن، مفاتیح الشرایع، تحقیق سید مهدی رجایی، ج ١و٢، قم، مجمع الذخائرالاسلامیة، 1401ﻫ . فیگوئروآ، گارسیا دسیلوا، سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران، نو، 1363ش. کارری، جملی، سفرنامه کارری، ترجمه عباس نخجوانی و عبدالعلی کارنگ، تبریز، اداره کل فرهنگ و هنر آذربایجان شرقی، 1383ش. کروسینسکی، سفرنامه کروسینسکی، ترجمه عبدالرزاق مفتون دنبلی، مصحح مریم میراحمدی، تهران، انتشارات توس، 1363ش. کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، شرکت سهامی انتشارت خوارزمی، 1363ش. مجلسی، محمد باقر، رسالة الاوزان و المقادیر، تهران، نشر اسوه، 1388ش. مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، تصحیح سیدحسین موسوی کرمانی و الشیخ علی پناه الاشتهاردی، قم، بنیاد فرهنگ اسلامی، بیتا. محقق سبزواری، محمد باقر، روضة الانوار عباسی، به کوشش اسماعیل چنگیزی تهران، میراث مکتوب، 1377ش. ملاصدرا، صدر الدین شیرازی، رساله سه اصل، بی نا، 1354ش. نوایی، عبدالحسین و عباسقلی غفاریفرد، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، تهران، سمت، 1381ش. یوسفزاده، حسینعلی، «حکومت اسلامی در عصر غیبت از نگاه علمای عصر صفوی»،حکومت اسلامی، زمستان ، شماره 70، 1392ش. Platteau, Jean-Philippe, Religion, Politics, and Development: Lessons from the lands of Islam, Journal of Economic Behavior & Organization, 68, 2008. Elias, Jamal J., Sufi Saints and Shrines in Muslim Society, Introduction, The Muslim world, vol.90, 2000. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 718 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 265 |