تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,232 |
تعداد مقالات | 20,475 |
تعداد مشاهده مقاله | 25,227,278 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 22,859,057 |
نقد صوفیه در روزگار صفویه: مقایسه آراء ملا محمدطاهر قمی و علامه مجلسی | ||
تاریخ و تمدن اسلامی | ||
دوره 16، شماره 1 - شماره پیاپی 31، شهریور 1399، صفحه 289-303 اصل مقاله (350.49 K) | ||
نوع مقاله: مقالات ترویجی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30495/jhcin.2020.16303 | ||
نویسندگان | ||
هلیا منشاری1؛ فهیمه مخبردزفولی 2 | ||
1دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران | ||
2استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران | ||
چکیده | ||
با رسمیشدن مذهب شیعه اثناعشری و حضور علمای شیعه در دربار صفوی، عرصه قدرتنمایی بر صوفیان تنگ شد. تلاش شاهان صفوی برای رهیدن از سلطه قزلباشان، که از اوایل صفویه شروع شده بود، در دوره دوم حکومتشان فزونی گرفت و با جریان ضد صوفیه علمای شیعه همراه شد. ظهور نوعی تصوف بازاری که گاه با اباحهگری همراه میشد، مخالفت علمای شیعه را بیش از پیش برمیانگیخت و گاه رقابتهایی بین علما ایجاد میکرد. این عوامل سبب پیدایش ادبیات ردیه نویسی در این دوره شد. برخی از این آثار رسالههایی بود مانند تحفةالاخیار ملا محمدطاهر قمی که به نقد عقاید و آداب و رسوم صوفیان اختصاص داشت و دستهای دیگر کتابهایی با محتوای مذهبی، شامل آیات و روایاتی برای شیعیان بود که در فصل یا فصولی به رد صوفیه و انکار عقاید آنان پرداخته میشد. عینالحیوة (عینالحیات) از علامه مجلسی در زمره این آثاربود. پژوهش حاضر با هدف تبیین فضای فرهنگی دوره صفویه به نقد و بررسی آراء ضدتصوف این دو عالم مشهور دوره صفوی میپردازد. | ||
کلیدواژهها | ||
تصوف؛ ردیهنویسی؛ صفویه؛ علامه مجلسی؛ ملا محمدطاهر قمی | ||
اصل مقاله | ||
نقد صوفیه در روزگار صفویه: مقایسه آراء ملا محمدطاهر قمی و علامه مجلسی[1] هلیا منشاری دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران فهیمه مخبر دزفولی[2] استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
چکیده با رسمیشدن مذهب شیعه اثناعشری و حضور علمای شیعه در دربار صفوی، عرصه قدرتنمایی بر صوفیان تنگ شد. تلاش شاهان صفوی برای رهیدن از سلطه قزلباشان، که از اوایل صفویه شروع شده بود، در دوره دوم حکومتشان فزونی گرفت و با جریان ضد صوفیه علمای شیعه همراه شد. ظهور نوعی تصوف بازاری که گاه با اباحهگری همراه میشد، مخالفت علمای شیعه را بیش از پیش برمیانگیخت و گاه رقابتهایی بین علما ایجاد میکرد. این عوامل سبب پیدایش ادبیات ردیه نویسی در این دوره شد. برخی از این آثار رسالههایی بود مانند تحفةالاخیار ملا محمدطاهر قمی که به نقد عقاید و آداب و رسوم صوفیان اختصاص داشت و دستهای دیگر کتابهایی با محتوای مذهبی، شامل آیات و روایاتی برای شیعیان بود که در فصل یا فصولی به رد صوفیه و انکار عقاید آنان پرداخته میشد. عینالحیوة (عینالحیات) از علامه مجلسی در زمره این آثاربود. پژوهش حاضر با هدف تبیین فضای فرهنگی دوره صفویه به نقد و بررسی آراء ضدتصوف این دو عالم مشهور دوره صفوی میپردازد.
کلیدواژهها: تصوف، ردیهنویسی، صفویه، علامه مجلسی، ملا محمدطاهر قمی.
1. مقدمه علمای عصر صفویه را میتوان براساس رویکردشان به تصوف به دو گروه تقسیم کرد: 1. گروهی از علما که دارای گرایشهای صوفیانه بودند، چون شیخ بهایی، میرفندرسکی، میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، محقق سبزواری و عبدالرزاق لاهیجی که درصدد نزدیککردن تصوف و تشیع بودند. اینان ضمن انتقاد از تصوف بازاری و خانقاهی، در حفظ و استمرارعرفان عالمانه کوشیدند. 2. برخی از فقها و متکلمان شیعه که با تصوف به مبارزه برخاستند و با تکیه بر مبانی تشیع، آن را مردود شمردند. آنان صوفیان را اگرچه شعار تشیع میدادند، تکفیر نمودند و دیدگاهها و طریقه صوفیه را همواره بدعت تلقی کرده، برضد آن کتاب و رساله نوشتند و بهکلی منکر پیوستگی تشیع و تصوف بودند. افرادی چون ملا محمدطاهر قمی، ملا محمدباقر مجلسی، شیخ حر عاملی و محمد میرلوحی در این گروه جای دارند. اما آراء این گروه از علما هم یکسان نبود و تفاوتهایی در بینش و منش آنان وجود داشت. پژوهش حاضر به بررسی آراء دو تن از علمای حاضر در این گروه خواهد پرداخت که هر دو متعلق به دوره دوم صفویه (1038-1135ﻫ) بودند.
2. پیشینه پژوهش از پژوهشهای مهم در این موضوع مقالهای است با عنوان «تحلیل گفتمانی رسالههای ردیه بر تصوف در عصر صفوی» نوشته حسین عبدی و مهدی زرقانی. این مقاله با استفاده از نقد درون متنی و برون متنی به بررسی تاریخی رسالهها و ردیههای دوره صفوی پرداختهاست. همچنین مقالاتی چون «تصوف در صورتبندی گفتمانی رساله در رد صوفیه» نوشته ایمان امینی و شهرام پازوکی و مقاله «تعامل و تقابل تصوف و تشیع در عصر صفوی» نوشته علی اکبر تشکری و الهام نقیبی در سال 1393 حاوی مطالب درخور توجه و مهمی درباره ردیهنگاریهای عصر صفویهاند. از دیگر پژوهشهای مهم میتوان به کتاب صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست نوشته رسول جعفریان اشاره کرد که در جلد دوم و در فصلی مستقل به بررسی روند رویارویی فقها و صوفیان پرداختهاست و در این فصل علما و روحانیونی را که برضد تصوف ردیههایی نگاشتند، بهاجمال معرفی کردهاست. همچنین رساله اصول و فصول التوضیح و رساله رد صوفیه علی قلی جدید الاسلام را میتوان در این کتاب یافت.
3. وضع صوفیه در دوره شاهسلیمان و سلطانحسین صفوی برای شناخت شرایط اجتماعی و سیاسی دوران ملا محمدطاهر قمی و علامه محمدباقر مجلسی، باید شرایط حکومت صفویه در عصر شاهسلیمان و شاه سلطانحسین را بررسی کرد. مبارزه برضد صوفیان که از سالهای گذشته آغاز شده بود، در زمان شاهسلیمان (1105-1077ﻫ) و فرزندش شاهسلطان حسین (1135-1105ﻫ) شدت بیشتری یافت و همچنان بر شمار آثار ضدصوفی افزوده شد. ریشههای این دشمنی به گذشته بازمیگشت. شاهعباس اول نه تنها قدرت نظامی قزلباشان را درهم شکست، بلکه از اقتدار صوفیان در جامعه کاست. با ورود گروهی از علما در دوران شاهعباس دوم که رفتارهای صوفیانه روزگار پیشین را خوار میشمردند، پایگاه قزلباشان آسیب بیشتری دید. این گروه از مجتهدان شیعه آموزههای تصوف را انکار کرده، بیشتر درصدد تسلط بر پادشاهان بودند که درمورد شاهسلیمان و شاهسلطان حسین کامیاب شدند.[3] در این دوران فقها و متشرعه بهشدت با صوفیه مخالفت میکردند، چنانکه افرادی چون میرلوحی و ملا محمدطاهر قمی و اتباع و هواخواهان آنها توانستند علمایی چون محمدباقر مجلسی و پدرش را هم با نظر تخطئه و انکار بنگرند.[4] گرایشهای مخالف تصوف در ایران دوره صفوی، در سه شهر بزرگ مذهبی متمرکز بود و سه شیخالاسلام برجسته این دوران، با تفاوتهایی، آراء و دیدگاههای ضد تصوف داشتند. علامه مجلسی در اصفهان، شیخ حر عاملی در مشهد و ملا محمدطاهر قمی در قم، مخالفت با صوفیه را رواج دادند.[5] سانسون در سفرنامهاش وضع صوفیان، بهخصوص صوفیان قزلباش، را چنین توصیف کردهاست: «صوفیان در این روزها احترام خود را از دست دادهاند». وی تأکید میکند که صوفیان در گذشته بسیار مورد احترام بودند اما در این روزها در حضیض حقارت بهسر میبرند. همچنین بااینکه تمام امرا و بزرگان مملکت از صوفیاناند و شاه نیز رئیس آنهاست، مشاغلی مانند دربانی، پیشخدمتی و نظایر آن به صوفیان واگذار میگردد و حتی جز خارجیها کسی شاه را به این اسم نمینامد، زیرا این نام خوشایند نیست.[6]
3. 1. ملا محمدطاهر قمی و تحفةالاخیار محمد بن طاهر بن شیرازی معروف به قمی (د. 1098ﻫ) از علمای اخباری و ضد تصوف است.[7] او که بعدها به قمی مشهور گردید، در نیمه اول قرن یازدهم در شیراز متولد شد و همراه خانواده به عتبات مهاجرت و پس از حمله لشکر عثمانی به بغداد، در سال 1048ﻫ به قم کوچ کرد. قمی مناصب حکومتی متعددی داشت و علاوهبر شیخالاسلامی شهرقم، سی سال مناصب قضا و امامت جمعه را نیز در این شهر در اختیار داشت. او معاصر شاهصفی، شاهعباس ثانی و شاهسلیمان بود. ملا محمدطاهرقمی در امور مذهبی سازشناپذیر بود و علمایی را که به حرمت نماز جمعه درزمان غیبت معتقد بودند، تکفیر میکرد. او همچنین با محمدتقی مجلسی برسر تصوف کشمکش و مکاتباتی داشته که سرانجام به کدورتهای شدیدی منتهی شد.[8] از محمدطاهر قمی حدود 21 کتاب و رساله بهجا ماندهاست که میتوان افکار و گرایشهای او را در آنها جستوجو کرد. از جمله آنها شرح تحصیل الاحکام، حکمة العارفین فی رد شبهة المخالفین من المتصوفین و المتفلسفین، الفوائد الدینیة فی الرد علی الحکماء و الصوفیة، تحفة الاخبار، رسالة الجمعه، وسیلة النجات، رساله در معنی نماز به فارسی را میتوان نام برد.[9] بهنظر میرسد مهمترین دغدغه ملا محمدطاهر قمی در رویکرد ضد صوفیانهاش جلوگیری از فریبخوردن مردم در پیروی از متصوفه بودهاست. وی در رساله رد صوفیه به دلیل نگارش کتاب اشاره و تصریح میکند: «[قمی] چون دید که بسیاری از شیعیان و دوستان علی بن ابیطالب علیهالسلام بنا بر نادانی و بیگانگی از اهل علم، فریب جمعی از غولان راه دین را خورده و نعره زدن و دست زدن و برجستن و چرخیدن و عشقبازی با مردان را عبادت و طاعت پنداشته، از راه دین و شرع بهغایت دور افتادهاند، بنابراین بر خود لازم دانست که ایشان را دستگیری نموده و راهنمایی کرده به شاهراه شریعت نبوی و طریقت مرتضوی برساند».[10] کتاب تحفةالاخیار در شمار مهمترین ردیههای صوفیه است. نسخه خطی کتاب شامل 112 برگ[11] و نسخه چاپی شامل 413 صفحه است که در آن فصول کوتاهی شامل صومعه و خانقاه، طواف به گرد قطب به جای کعبه، عوامفریبی صوفیان، دعوی وحی و رؤیا، غنا و آوازخوانی صوفیان، شاهدبازی صوفیان و... وجود دارد.[12] عمده سخن او در نقد مشایخ صوفیه چون حلاج و بایزید و حسن بصری است.[13] عقاید قمی در این کتاب اعتراض علمای طرفدار تصوف را برانگیخت و آنان بر این کتاب نقدهایی نوشتند که از جمله آنها تحفةالعشاق محمدکریم شریف قمی است که ملا محمد طاهر قمی آن را تحفةالاشرار نامیدهاست. گرایش ضد صوفیانه ملا محمدطاهر در کنار رویکرد معتدل اخباریاش دو وجهه مهم از تفکر اویند. وی به نوعی از اخباریگری اعتقاد داشت که او را به ضدیت با فلسفه و تصوف کشانده بود. همچنین ضدیت قمی با تصوف به رویارویی او با فیض کاشانی و محمدتقی مجلسی منجر شده بود.[14] وی کتاب تحفة الاخیار را در رد و نقد تصوف در سالهای پایانی صفویه و دوره انحطاط صوفیان نوشت. زبان کتاب فارسی روان است و بنابر گفته نویسنده تحفةالاخیار در واقع شرح قصیده مونس الابرار است که در ستایش امیرالمؤمنین است. کتاب دارای رباعیهایی در رد و مذمت صوفیه است. فقهای مخالف تصوف در سالهای پایانی حکومت صفوی کوشیدند مسأله را از زوایای تازهای بنگرند. در نخستین گام، قمی در استمرار این ایده که تصوف معادل تام و تمام تسنن است، نقش غیرقابل انکاری بازی کرد. همچنین قمی ایده پیروی متصوفه از نصرانیان را مطرح ساخت تا به این ترتیب راه را برای مرتد خواندن آنها هموار کند. بهنظر میآید یکی از دلایل و انگیزههای قمی در مخالفت با تصوف، گرایش ضد تسنن اوست. زیرا وی پیشتر رهبران فرق صوفیه قبل از صفویه را سنی میدانست. رساله ردّ صوفیه قمی از بارزترین نمونههای برخورد با مفاهیمی همچون تهذیب نفس است که در گفتمان تصوف در قالب ریاضت متبلور میشود. ملا محمدطاهر قمی میگوید: «دلیل دیگر بر اینکه طریقه ایشان طریقه سنیان است، آن است که ایشان ترک خوراک حیوانی را بهمدت چهل روز کمال و از عبادات میدانند، ولی در کتاب کلینی از امامان ما روایت شده که گوشت سید طعامهاست پس چون ترک آن عبادت باشد؟ و چگونه ترک آن بنده را به خدا نزدیک گرداند؟».[15] آنچه از نظر او ناپسند بود، اعتقاد صوفیه به کشف و کرامات بهویژه کرامات رهبران و پیروان آنها بود. از سوی دیگر تأثیر آراء و اندیشههای ابنعربی بر شیعیان نیز باعث نگرانی قمی شده بود. با وجود تمامی سیاستهای ضد تصوف در این دوران، شاخه صوفیان صفوی حتی در سالهای پایانی فرمانروایی این خاندان فعالیت داشتند.[16] در سراسر دوره حاکمیت این خاندان، اگرچه گرایشهای غلوآمیز صوفیان صفوی و قزلباشان پیدرپی ازسوی حکومت و عالمان دینی سرکوب میشد، اما نگهبانان خاص شاهی همچنان صوفیان قزلباش بودند.[17] با آنکه شاهعباس کوشید از نفوذ قزلباشان بکاهد اما حتی هنگام مرگش این اصل که شاه مرشد کامل پیروان است، مورد قبول بود و وزیران، خلفا، صوفیان و مریدان را به مراسم پادشاه دعوت میکردند تا «وثیقه انتصاب جانشین شاه را امضا کنند». بدینسان منصب خلیفةالخلفا و صوفیان دربار تا پایان سلطنت شاهعباس و حتی پس از آن باقی ماند و البته جانشینان شاهعباس دیگر دربرانگیختن صوفیان که پیوند نزدیکی با سیاستهای عشیرهای و ایلیاتی داشتند، سودی نمییافتند.[18] بههرروی صوفیان در سراشیبی زوال افتادند. قزلباشان به حاشیه رانده شدند و قدرت اقتصادی و سیاسی آنها کمرنگ شد و از قدرت رهبر صوفیان، خلیفةالخلفا، بسیار کاسته شد و به مقامی تشریفاتی تبدیل شد. درواقع نخستین شاهان صفوی مرشد صوفیان بهحساب میآمدند و ازاینروی مقام خلیفةالخلفایی را بنیان گذاردند که به امور مربوط به صوفیه رسیدگی کند.[19] خلیفةالخلفا مانند نایب شاه بود و نمایندگانی به ایالات میفرستاد.[20] شاه صفوی با کمک خلیفةالخلفا و صوفیان بر تشکیلات گسترده پیروان و مریدان خویش تسلط داشت.[21] مکانی که صوفیان به رهبری خلیفةالخلفا در شبهای جمعه مراسم مذهبی برپا میکردند، توحیدخانه نام داشت که محلی نزدیک به عالیقاپو بود.[22] اسکندربیگ منشی ترکمان در عالمآرایعباسی در وصف خلیفه حسینقلی روملو خلیفةالخلفای عهد شاهطهماسب، از اعتبار این منصب نوشته، تصریح میکند که تمام طوایف صوفی تابع او بودند.[23] از طرف دیگر بنابر سفرنامه سانسون میتوان گفت در دوره شاهسلیمان منصب خلیفهالخلفا صرفا تشریفاتی بود و از اختیارات گسترده دوره شاهطهماسب اول خبری نبود. سانسون درباره خلیفه صوفیان نوشتهاست او روحانی مخصوص شاه است که در اعیاد، تولد شاهزادگان، پیروزی در جنگ و شب جمعه مراسم دعا برای سلامت و توفیقات شاه اجرا میکند و در مراسمها و میهمانیها نیز در جای مشخصی مینشیند.[24] یکی از دلایل تصوفستیزی علما رقابتهایی بود که بین خود آنها وجود داشت، مانند جدال محمدطاهر قمی و محمدتقی مجلسی و نیز نزاع میرلوحی با فیض کاشانی. حتی میرلوحی و علامه محمدباقر مجلسی، با آنکه هر دو مخالف تصوف بودند، با هم اختلاف داشتند. میرلوحی همواره برای مخالفت با علامه مجلسی از گرایش محمدتقی مجلسی به تصوف یاد میکرد و خرده میگرفت. با اینکه شاهعباس دوم از تصوفستیزی رویگردان بود، اما علمای مخالف تصوف همچنان به دشمنی با صوفیه و اقدام برضد آنها ادامه دادند، چنانکه فتواهای ضدصوفیان در همین دوره صادر شد.[25] از آغاز حکومت شاهسلطان حسین مخالفتها شدت گرفت، بهطوریکه تکیه مرمتشده توسط شاهعباس دوم که در جوار عالیقاپو بود و مشایخ صوفی هر شب جمعه در آن جمع میشدند، بسته شد[26] و عدهای از صوفیان ترک وطن نمودند. همچنین ردیههایی چون رد صوفیه علیقلی جدیدالاسلام و صفوةالاثارفیاخبارالاخیار توسط عبدالکریم محمد اردبیلی (د. 1118ﻫ) در همین دوره نوشته شد. اتهام تصوف در این زمان گویی با الحاد و کفر یکسان بود و در مقابله با آن هرگونه رفتاری توجیه میشد. بدون شک نقش محمدطاهر قمی در جریان تصوفستیزی بهمراتب بیشترو مؤثرتر از میرلوحی بودهاست.
3. 2. محمدباقر مجلسی و عینالحیوة محمدباقر مجلسی (د. 1110ﻫ) از بزرگترین علمای دوره دوم صفوی است که مقام و موقعیت او را همه تذکرهنویسان، محدثان و روحانیون شیعی معاصر و پس از وی ستودهاند. علامه مجلسی پس از درگذشت آقاحسین خوانساری (1016-1099ﻫ) که منصب شیخالاسلامی را در زمان شاهسلیمان صفوی بر عهده داشت، با پیشنهاد و درخواست شاهسلیمان به مقام شیخالاسلامی دارالسلطنه اصفهان برگزیده شد.[27] هنگام تاجگذاری پادشاهان صفوی این خلیفةالخلفا بود که شمشیر بر کمر پادشاه میبست و گویی اهدای مقام پادشاهی با تأیید صوفیان ممکن بود؛ اما در زمان شاه سلطان حسین ملامحمدباقر مجلسی انجام این رسم را برعهده گرفت.[28] این رویداد بیانگر تنزل موقعیت صوفیان و ارج نهادن به مقام شیخالاسلام بود. محمدباقر مجلسی در تضعیف قدرت و تنزل جایگاه صوفیان نقش مهمی داشت. خدمات دینی او از حیث تألیف و تدریس و امر به معروف و نهی از منکر و همچنین ترجمه احادیث و اخبار در کنار میزان نفوذ او بر سلطان حسین و جایگاهش در دربار صفویه نقش او را در بسیاری از تحولات این دوره مشخص میکند. محمدباقر مجلسی بر سلطان حسین هم نفوذ فراوانی داشت و شاه او را از تمامی علما برتر میدانست. وی هفت فرمان مذهبی را تدوین کرد و به امضای شاه رساند. این فرمانها تمامی فعالیتهای غیرمذهبی را ممنوع و صوفیان را به رعایت احکام دینی ملزم میکرد.[29] شدت رویارویی او با تصوف چنان بوده که در فوایدالصفویه آمدهاست شاگردان علامه مجلسی هر کوزه دهانتنگ را به سبب تولید صدای هو در هنگام وزیدن باد میشکستند، زیرا که گفتن یاهو از اذکار صوفیان بود.[30] شاید این سخن اغراقآمیز و ناشی از گرایشهای صوفیانه نویسنده باشد، اما میتواند تا حدی تصویری از وضع صوفیان در سالهای پایانی فرمانروایی صفویان را ترسیم کند. شکستن سبوها به فرمان شاهسلطان حسین را میتوان بر همین اساس تفسیر کرد.[31] برخورد علامه مجلسی با صوفیه تند و بیوقفه بود، طوریکه صوفیان نتوانستند از زیر بار کفر و زندقه شانه خالی کنند. مجلسی اصل پشمینهپوشی، اعتزال و رهبانیت را که اساس تفکر صوفیه بود بدعت شمرد و ذکر جلی، غنا و موسیقی و رقص را حرام دانست.[32] یکی از تندترین حملات مجلسی به صوفیه، آوردن حدیث پیامبر خطاب به ابوذر بود که در آن به مذمت گروهی پرداختهاست که در تابستان و زمستان پشم میپوشند و این عمل را عامل فضل و برتری خود بر دیگران میدانند، در حالیکه ملائکه آسمان و زمین آنان را لعنت میکنند. وی این حدیث را از معجزات پیامبر شمرد که ظهور فرقه صوفیه را پیشبینی کرده بود وبر این باور بود که صوفیان اساس دین و شرع را خراب میکنند.[33] اما باید گفت دلیل اصلی مخالفت ملا محمدباقر مجلسی تندروی صوفینمایان بود، نه نفس مطلق طریقه صوفیه.[34] وی اوایل با صوفیه در پیوند بود و تصوف را با پرداختن به فقه و حدیث و اخبار ائمه ناسازگار نمیدید. مجلسی خود اهل ریاضت بود و همانند صوفیه به چلهنشینی، خلوت، ذکر و دعا علاقه داشت.[35] علامه مجلسی و پدرش هردو گرایشهای صوفیانه داشتند، اما بهعلت وجود صوفیان اباحیگرا، مطالبی برضد صوفیه نوشتند. به گفته صاحب طرایقالحقایق «تصوف مجلسی ابین من الامس و اظهر من الشمس است».[36] علامه مجلسی هنگام جلوس شاهسلطانحسین وی را از تمایلات اباحیه صوفیه تحذیر کرد و در رسالهای به نام جواهر العقول معایب صوفیه را برشمرد. بااینحال در رسالهای دیگری به نام جوابات مسائل ثلاث که در آنبه پرسشهایی از ملا خلیل قزوینی پاسخ داده، خاطرنشان کردهاست که در هر سلسله عدهای وارد میشوند که آنها را ضایع میکنند.[37] ملا محمدباقر مجلسی آثار متعددی تألیف کردهاست. شیخ آقابزرگ تهرانی در الذریعه شمار کتابهای او را 169 عنوان میداند.[38] از مهمترین آثار ضد تصوف محمدباقر مجلسی کتاب عینالحیوة است که به زبان فارسی نوشته شدهاست. وی در ابتدای عینالحیوة هدف خود از نگارش این کتاب را رهاسازی جاهلان از جهل و گمراهی میداند.[39] مجلسی در بخشی از کتاب خود به رهبانیت پرداخته و آنرا بدعت در دین دانستهاست.[40] همچنین در بخشهایی به حرامبودن غنا و چگونگی ذکر خداوند پرداخته و عقاید صوفیه را زیر سؤال بردهاست.[41] او در بخشی با عنوان «در بیان شال پوشی است» به مذمت عقاید صوفیه پرداختهاست.[42] کتاب عینالحیوة مملو از مذمت رفتار و اعمال صوفیه بازاری و قلندریه ازجمله سماع و رقص و موسیقی است[43] و هرگونه اعتزال و گوشهگیری و دوری از خلق را افتادن در دام شیطان و تبعیت از هواهای نفسانی میداند.[44] او به بسیاری از بزرگان صوفیه ازجمله ابنعربی حمله میکند.[45] مجلسی اعمالی چون ترک مأکولات و مشروبات و امساک از خوردن گوشت را خلاف دستورات شرع دانستهاست که موجب ضعف و اختلال سَوداوی میشود.[46] طرفه آنکه هدف مجلسی دوم در رساله اعتقادات رد تصوف پدرش بود. درحالیکه محمدتقی مجلسی خود ردیهای بر اعتراضات محمدطاهر قمی نوشته و از طریقه متصوفه دفاع نموده بود،[47] محمدباقر مجلسی کوشید پدر را از اتهام تصوف برهاند. او تمسک پدرش به احادیث اهل بیت را نشان مخالفتش با تصوف گرفته و تصریح کرده که محمدتقی مجلسی بهدلیل تلاش برای هدایت صوفیه به سوی حق، به رفتوآمد با آنها راغب بود و پس از آنکه متوجه شد گروهی از آنها هدایتپذیر نیستند، از آنان دوری جست.[48] با وجود این، گرایشهای عارفانه ملا محمدتقی مجلسی و نوشتن ردیه بر ملا محمدطاهر قمی را نمیتوان نادیده انگاشت.[49] بسیاری از نویسندگان از سرسختی مجلسی دوم در برابر صوفیان سخن گفتهاند.[50] مینورسکی نیز سختگیری مجلسی را در برابر صوفیان بیان داشته اما دلیل آنرا مبارزه با امور «غریبه صوفیان» و در جهت تحکیم تشیع دانستهاست؛ به دیگر سخن او مخالف تصوف بازاری بود.[51] برای روشنشدن جهتگیری ملامحمدباقر مجلسی در مورد تصوف باید گفت در نیمه دوم قرن یازدهم فضای روزگار مجلسی آکنده از مخالفتهای بسیار با گرایشهای صوفیانه بود. وی با وجود گرایشهای عرفانی پدرش، تحت تأثیر برخی از استادانش و همزمان با رشد اخباریگری، موضع ضدتصوف برگزید.[52] آنچه مسلم است گرایشهای ضد تصوف و عرفان و مبارزه با صوفیان پس از علامه مجلسی تشدید شد. باید گفت مبارزه با تصوف در این دوره حرکتی اجتماعی بود که مجلسی نه مؤسس آن بلکه دستاورد و محصول آن بود.
4. نتیجه مهمترین مخالفان تصوف، ملا محمدطاهر قمی، حر عاملی و علامه محمدباقر مجلسی بودند که جریان ستیز با تصوف را در زمان شاهسلیمان (1055-1077ﻫ) و شاهسلطان حسین (1105-1135ﻫ) شدت بخشیدند و آثاری برضد تصوف نوشتند. تصوفستیزی علما علل گوناگونی داشت؛ یکی برای کاستن قدرت صوفیان قزلباش بود، دلیل دیگرمبارزه با اباحهگری بود که در میان بعضی از فرق صوفی رواج داشت. رقابت علمای شیعه با یکدیگر نیز از دلایل ادامه مخالفت با صوفیه بود.
کتابشناسی آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، به کوشش احمد منزوی، تهران، مجلس، 1345ش. آقاجری، سید هاشم، مقدمهای بر مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران، طرح نو، 1388ش. اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریف اصفهان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، امیرکبیر، 1368ش. الشیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، 1359ش. ترکمان منشی، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 1و2، تهران، امیرکبیر، 1387ش. جعفریان، رسول، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج1، تهران، نشر علمی، 1388ش. همو، تاریخ ایران اسلامی (صفویه از ظهور تا زوال)، ج 4، اندیشه معاصر، تهران، 1378ش. همو، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشکده حوزه دانشگاه، مجلسی، 1379ش. خوانساری، سید محمدباقر، روضات الجنات فی احوال علماء و السادات، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1360ش. دوانی، علی، علامه مجلسی، تهران،امیرکبیر، 1370ش. رویمر، ه.ر، دوره صفویان، در تاریخ ایران دوره صفویان (ایران کمبریج)، ترجمه یعقوب آزند، ج5، تهران، جامی، 1384ش. زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستوجو در تصوف ایران، تهران، امیرکبیر، 1385ش. سانسون، مارتین، سفرنامه سانسون، ترجمه محمد مهدیار، اصفهان، نشر گلها، 1377ش. میرزا سمیعا، محمدسمیع، تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، امیر کبیر، 1368ش. صفتگل، منصور، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، تهران، رسا، 1381ش. قزوینی، ابوالحسن، فواید الصفویه، به کوشش مریم میر احمدی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367ش. قمی، ملا محمدطاهر، تحفةالاخیار فی شرح مونسالابرار، ن.خ به شماره ثبت 90242، کتابخانه مجلس شورای اسلامی. همو، تحفةالاخیار و کشفالسرار (در رد عقاید صوفیه)،تصحیح داوود الهامی، قم، مدرسه امام امیرالمأمنین، 1369ش. همو، ردّ صوفیه، نسخه به شماره ثبت 5468، کتابخانه مجلس شورای اسلامی. لکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمه مصطفی قلی پور، تهران، مروارید، 1368ش. مجلسی، محمدباقر، عین الحیوة، تهران، مرکز چاپ و پخش کتاب رشیدی ، 1362ش. همو، الاعتقادات، اصفهان، مکتبه علامه مجلسی، 1367ش. معصومعلیشاه، شیرازی، طرائقالحقایق، تصحیح محمد جعفر محجوب، تهران، سنایی، 1329ش. میرلوحی، محمد، «سلوةالشیعه و قوةالشریعة»، در میراث اسلامی ایران، گردآورنده رسول جعفریان، به کوشش احمد عابدی، ج 2، قم، کتابخانه آیتاالله مرعشی، 1374ش. مینورسکی، ولادیمیر، تذکرة الملوک به کوشش سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، چاپخانه سپهر، 1368ش. نصیری، محمد ابراهیم، دستور شهریاران (سالهای 1105 تا 1110ﻫ ق پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی)، به کوشش محمدنادر نصیری، تهران، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی، 1373ش. | ||
مراجع | ||
آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، به کوشش احمد منزوی، تهران، مجلس، 1345ش. آقاجری، سید هاشم، مقدمهای بر مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفوی، تهران، طرح نو، 1388ش. اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریف اصفهان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، امیرکبیر، 1368ش. الشیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم هجری، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، 1359ش. ترکمان منشی، اسکندربیگ، تاریخ عالم آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، ج 1و2، تهران، امیرکبیر، 1387ش. جعفریان، رسول، سیاست و فرهنگ روزگار صفوی، ج1، تهران، نشر علمی، 1388ش. همو، تاریخ ایران اسلامی (صفویه از ظهور تا زوال)، ج 4، اندیشه معاصر، تهران، 1378ش. همو، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم، پژوهشکده حوزه دانشگاه، مجلسی، 1379ش. خوانساری، سید محمدباقر، روضات الجنات فی احوال علماء و السادات، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1360ش. دوانی، علی، علامه مجلسی، تهران،امیرکبیر، 1370ش. رویمر، ه.ر، دوره صفویان، در تاریخ ایران دوره صفویان (ایران کمبریج)، ترجمه یعقوب آزند، ج5، تهران، جامی، 1384ش. زرینکوب، عبدالحسین، دنباله جستوجو در تصوف ایران، تهران، امیرکبیر، 1385ش. سانسون، مارتین، سفرنامه سانسون، ترجمه محمد مهدیار، اصفهان، نشر گلها، 1377ش. میرزا سمیعا، محمدسمیع، تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، امیر کبیر، 1368ش. صفتگل، منصور، ساختار نهاد و اندیشه دینی در ایران عصر صفوی، تهران، رسا، 1381ش. قزوینی، ابوالحسن، فواید الصفویه، به کوشش مریم میر احمدی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1367ش. قمی، ملا محمدطاهر، تحفةالاخیار فی شرح مونسالابرار، ن.خ به شماره ثبت 90242، کتابخانه مجلس شورای اسلامی. همو، تحفةالاخیار و کشفالسرار (در رد عقاید صوفیه)،تصحیح داوود الهامی، قم، مدرسه امام امیرالمأمنین، 1369ش. همو، ردّ صوفیه، نسخه به شماره ثبت 5468، کتابخانه مجلس شورای اسلامی. لکهارت، لارنس، انقراض سلسله صفویه و ایام استیلای افاغنه در ایران، ترجمه مصطفی قلی پور، تهران، مروارید، 1368ش. مجلسی، محمدباقر، عین الحیوة، تهران، مرکز چاپ و پخش کتاب رشیدی ، 1362ش. همو، الاعتقادات، اصفهان، مکتبه علامه مجلسی، 1367ش. معصومعلیشاه، شیرازی، طرائقالحقایق، تصحیح محمد جعفر محجوب، تهران، سنایی، 1329ش. میرلوحی، محمد، «سلوةالشیعه و قوةالشریعة»، در میراث اسلامی ایران، گردآورنده رسول جعفریان، به کوشش احمد عابدی، ج 2، قم، کتابخانه آیتاالله مرعشی، 1374ش. مینورسکی، ولادیمیر، تذکرة الملوک به کوشش سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، چاپخانه سپهر، 1368ش. نصیری، محمد ابراهیم، دستور شهریاران (سالهای 1105 تا 1110ﻫ ق پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی)، به کوشش محمدنادر نصیری، تهران، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی، 1373ش. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 1,176 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 312 |