تعداد نشریات | 50 |
تعداد شمارهها | 2,232 |
تعداد مقالات | 20,475 |
تعداد مشاهده مقاله | 25,223,834 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 22,853,819 |
جایگاه فضای بینابین در سازماندهی فضایی عناصر معماری و شهری در ایران مطالعه موردی: شهر تبریز در دورۀ قاجار | |||||||||||||||||||||||||
علوم و تکنولوژی محیط زیست | |||||||||||||||||||||||||
مقاله 16، دوره 17، شماره 2، تیر 1394، صفحه 169-181 اصل مقاله (1.79 M) | |||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | |||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | |||||||||||||||||||||||||
لیدا بلیلان اصل 1؛ داریوش ستارزاده2 | |||||||||||||||||||||||||
1دکترای معماری، استادیار دانشکده معماری و هنر، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران*(مسئول مکاتبات) | |||||||||||||||||||||||||
2دکترای شهرسازی، استادیار دانشکده معماری و هنر، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران | |||||||||||||||||||||||||
چکیده | |||||||||||||||||||||||||
مقدمه: مطالعه سازماندهی فضایی عناصر معماری و شهریِ بافتهای تاریخی اغلب شهرهای قدیمی حکایت از نظم بسیار دقیق و حساب شده ای مینماید. نظمی که در طی سالیان و بر اساس تجارب در زمینههای مختلف حاصل شده و نشان دهنده این مطلب است که بافت تاریخی در ذات خود از هماهنگی برخوردار بوده و عناصر تشکیل دهنده آن هم پیوند و مکمل یکدیگر میباشند. روش کار: نیل به هدف از طریق تحلیل محتوی متون با رویکردی پدیدارشناسانه و روش تحلیل تاریخی صورت پذیرفته است. بحث و نتیجه گیری: بنا بر ادعای این مقاله در محدودههای تاریخی شهرهای سنتی ایران بین عناصر مختلف، فضاهای رابطی وجود داشتهاند که از جمله عوامل مهم تأثیر گذار بر سازماندهی فضایی مجموعههای معماری و شهری در گذشته، و به عبارتی عامل مهم پیوند فضایی عناصر به یکدیگر با هویتی واحد محسوب میشدهاند. بنابراین هدف این مقاله شناسایی و تعیین نقش فضاهای رابط و به عبارت دیگر فضاهای بینابین، در سازماندهی و پیوند فضایی عناصر معماری و شهریِ شهر تبریز میباشد. بر اساس تحقیقات انجام شده، فضای بینابین دربافت تاریخی تبریز به دلیل ویژگی پویایی و انعطافپذیری بالای خود همچون غشاء سلول وظیفه دریافت، تفسیر، تغییر، تبدیل و تحول داده ها را داشته است. در حرکتی چرخشی، فضای بینابین با بهرهگیری از مبانی و اصولِ حاکم بر روابط فضایی، بر چگونگی سازماندهی فضایی مجموعهها در تبریزِ قاجاری مؤثر بوده و در ادامه مجموعههای سازماندهی شده از طریق ویژگیهای فضایی شان، در توسعه و تکامل فضاهای بینابینی تأثیر گذار شده اند. این نتیجه بر جامعیت مفهوم فضای بینابین در مقیاسهای متعدد شهری و معماری تبریزِ قاجاری بطور همزمان کمک نموده است. | |||||||||||||||||||||||||
کلیدواژهها | |||||||||||||||||||||||||
فضا؛ فضای معماری؛ بینابینی؛ فضای بینابین؛ سازماندهی فضایی | |||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله | |||||||||||||||||||||||||
علوم و تکنولوژی محیط زیست، دورههفدهم، شماره دو، تابستان 94
جایگاه فضای بینابین در سازماندهی فضایی عناصر معماری و شهری در ایران مطالعه موردی: شهر تبریز در دورۀ قاجار
لیدا بلیلان اصل [1]* داریوش ستارزاده[2]
چکیده مقدمه: مطالعه سازماندهی فضایی عناصر معماری و شهریِ بافتهای تاریخی اغلب شهرهای قدیمی حکایت از نظم بسیار دقیق و حساب شده ای مینماید. نظمی که در طی سالیان و بر اساس تجارب در زمینههای مختلف حاصل شده و نشان دهنده این مطلب است که بافت تاریخی در ذات خود از هماهنگی برخوردار بوده و عناصر تشکیل دهنده آن هم پیوند و مکمل یکدیگر میباشند. روش کار: نیل به هدف از طریق تحلیل محتوی متون با رویکردی پدیدارشناسانه و روش تحلیل تاریخی صورت پذیرفته است. بحث و نتیجه گیری: بنا بر ادعای این مقاله در محدودههای تاریخی شهرهای سنتی ایران بین عناصر مختلف، فضاهای رابطی وجود داشتهاند که از جمله عوامل مهم تأثیر گذار بر سازماندهی فضایی مجموعههای معماری و شهری در گذشته، و به عبارتی عامل مهم پیوند فضایی عناصر به یکدیگر با هویتی واحد محسوب میشدهاند. بنابراین هدف این مقاله شناسایی و تعیین نقش فضاهای رابط و به عبارت دیگر فضاهای بینابین، در سازماندهی و پیوند فضایی عناصر معماری و شهریِ شهر تبریز میباشد. بر اساس تحقیقات انجام شده، فضای بینابین دربافت تاریخی تبریز به دلیل ویژگی پویایی و انعطافپذیری بالای خود همچون غشاء سلول وظیفه دریافت، تفسیر، تغییر، تبدیل و تحول داده ها را داشته است. در حرکتی چرخشی، فضای بینابین با بهرهگیری از مبانی و اصولِ حاکم بر روابط فضایی، بر چگونگی سازماندهی فضایی مجموعهها در تبریزِ قاجاری مؤثر بوده و در ادامه مجموعههای سازماندهی شده از طریق ویژگیهای فضایی شان، در توسعه و تکامل فضاهای بینابینی تأثیر گذار شده اند. این نتیجه بر جامعیت مفهوم فضای بینابین در مقیاسهای متعدد شهری و معماری تبریزِ قاجاری بطور همزمان کمک نموده است. واژه های کلیدی: فضا، فضای معماری، بینابینی، فضای بینابین، سازماندهی فضایی.
مقدمه
یکی از اصطلاحات مبنا در این پژوهش فضای بینابین است. در حالیکه به جرأت میتوان ادعا نمود که به استثنای تعاریفی کلی از سوی برخی منابع و بعضا اندک افراد متخصص، تعریف دقیقی از فضای بینابین در دست نیست. برخی منابع که از فضای بینابین به عنوان حدفاصل فضای داخل و خارج یاد میکنند. «فضای بینابین وجودی است که در ابتدا ساخته میشود و بخشهای مختلف فضاهای داخل از این طریق با فضاهای خارجی مرتبط میشوند.» (1) همچنین «فضای بینابین یعنی لحظه تغییر از فضایی به فضای دیگر، از عملکردی به عملکرد دیگر و... . این تغییر نیازمند آستانهای است تا بروز کند. به عبارت دیگر آستانه، ابزار تغییر است. مثلاً تغییر بین خانه و فضای اطراف که آستانه آن حیاط میباشد.[3]» ویا منابعی که فضای بینابین را حدفاصل فضای نو و کهنه میدانند؛ همانند برنارد چومی معمار معروف فرانسوی که آن را استراتژی بینابینی تلقی نموده و «منظور از فضای بینابین را فضایی میخواند که در آن بنایی از قبل موجود و آنچه خود جاسازی میکند، به هم میرسند. این کار، تلفیق بنای کهن و نو و محصول کلی بسیاری از طرحهای اوست.» (2) همان گونه که مشاهده میشود، کمبود منابع معتبر پژوهشی در این زمینه موجب گشته تا تعاریف متفاوت و بعضا متناقضی از فضای بینابین ارایه شود. به عبارت دیگر؛ باور به وجود فضای سوم، چگونگی و کیفیات آن متناسب با زاویه دید تعریف و تفسیر می شود. ولی آنچه که به موضوع انسجام و قدرت می بخشد بررسی موضوع بینابینی در حیطه و گستره فضا است. چرا که "فضا همواره به عنوان مفهومی میان دانشی[4] مطرح بوده است و فضای معماری به عنوان بعدی از فضا که رابطهای همه جانبه با سایر ابعاد آن دارد، شناخته میشود."(3). جامعیت شناخت فضای معماری، در گرو حداقل آشنایی و دسته بندی وجوه متعدد فضا و بررسی مشخصات هر دسته میباشد. از این رو منابعی مورد مطالعه قرار گرفته که به بررسی وجوه مختلف فضای معماری پرداخته است. کاپن[5] در کتاب نظریههای معماری[6]، به معرفی سه ویژگی شکل[7]، کارکرد[8] و معنا[9] به عنوان اصلیترین ویژگیهای فضای معماری پرداخته است. بدین ترتیب فضای واسط نیز علاوه بر مشخصه تمایز کالبدی و فیزیکی فضاهای مجاور دارای ویژگیهای کارکردی و مفهومی متعددی خواهد شد. گردآوری و تجزیه و تحلیل دادهها به روش توصیفی و تحلیل محتوی متون با رویکردی پدیدارشناسانه و تحلیل و تطبیق دادهها و مصادیق با رویکرد اسنادی- تاریخی انجام خواهد پذیرفت. منابع گردآوری اطلاعات عبارت از متون نوشتاری فارسی و لاتین شامل لغت نامهها، کتب، مجلات تخصصی، رسالهها و نیز نمونههای موجود از معماری ایرانی میباشند. m واژهشناسی فضای بینابین واژه In-between معادل انگلیسی لغت بینابینی در فارسی است. در لغتنامه تخصصی معماری در تعریف این واژه چنین آمده است: «بینابین فضایی که دایما در حال حرکت است، مکانی در خودش، محدودیتی ساخته شده در حاشیه، فتح بین قلمرو دو جنگو، مبهم، سرگشته، دور رگه و نامعلوم. بینابین، لزوما یک فضایی خالی و یا یک فضای باقیمانده نیست. در یک هندسه با روابط پیچیده بینابینی به مکانی استوار تبدیل میشود، مکانی که هندسه آن را دم و بازدم میکند، یک مکان ابهامهای همزمان. بنابراین بینابین جدا نمیکند، بلکه همواره ملحق مینماید. »(4) در ادامه مطلب همچنین تعاریفی در رابطه با معماریِ فضای بینابین آورده شده است: «معماری روابط و تماسها، معماری بدون محدودیتها، معماری بیقید و بند، معماری اتصالهای حداقل و بیعلاقه، معماری که در موقعیتهای سخت خودش را نیرومند میکند. حالت مماس، مکان مورد علاقه این نوع معماری است. معماری بینابین هر چیزی را که بتواند برای ساختش استفاده کند را به طرف خودش جذب میکند.» (4) در لغت نامۀ دهخدا[10] واژه بَین از جمله لغات اضداد به معنی جدایی و پیوستگی، فرق و فصل میان دو چیز و جدایی آمده است. این واژه به معنی میان و وسط گاهی به عنوان اسم و زمانی ظرف زمان و یا ظرف مکان می آید. بدین ترتیب لغت بین بسته به تعریف و شرایط استفاده میتواند با لغاتی همچون وصل، پیوستگی، فصل، جدایی، مرز، حد، لبه، جداره، آستانه، و در نتیجه ربط هم معنی و مترادف شود. این لغات به همراه مفاهیمشان زمانی در گسترۀ فضای معماری اعتبار خواهند داشت، که همواره دو فضای همسان[11] و یا غیر همسان[12] حضور داشته باشند. سادهترین حالت تحدیدِ فضا اتصال و یا انفصال دو فضای درون و بیرون از یکدیگر است. جدایی و یا پیوستگیِ دو فضای درونی و بیرونی دلالت بر جدایی و یا ارتباطِ دو فضای عمومی و خصوصی مینماید. تفکیک فضای عمومی و خصوصی از یکدیگر زمانی نمود فضایی مییابد که مفاهیم معرف بینابینی در معماری و به عبارتی بعد معنایی فضای بینابین مشخص گردد.ارتباط، اتصال و یا جدایی فضاهای مجاور نیز ماحصل چگونگی ارتباط فضایی آنها با یکدیگر خواهد بود. گام اول در تبیین ویژگیهای فضای بینابین، مرزشناسی فضای سوم خواهد بود. m مرزشناسی فضای بینابین سادهترین حالت تحدید فضا، اتصال و یا انفصال فضای درون از فضای بیرون است. «قدمت تقسیمبندی فضای درون از بیرون به زمانی برمیگردد که انسان برای نخستین بار اقدام به ساختن پناهگاه نمود. تفاوت میان این دو فضا زمانی آشکار شد که بشر به آرامی و از طریق توسعه الگوهای متفاوت رفتاری انواع فعالیت های خود را از خارج به فضای داخل منتقل نمود.» (1) این تغییر رفتار فضایی و پیشرفت تدریجی و متداوم به صورت تصاعدی در طول تاریخی از طریق تغییر اسلوبهای زندگی و شیوههای تولید ادامه یافت(1) بولنوف[13] در رابطه با جدایی فضای درون و بیرون میگوید: «این دوگانگی بین درون و بیرون مبنای هر گونه ادراک فضا است و حتی در تمام زندگی نیز قابل پیگیری میباشد.» «تنش موجود بین این دو قطب و ارتباط متقابل و تعادل بین آن دو ضروری است. سلامت درونی انسان حکم میکند که کار در بیرون و آرامش در فضاهای خانه انجام گیرد.»(5)هیلیر و هانسون روابط بین داخل و خارج را مبتنی بر کارکردهای اجتماعی میدانند: «مهمترین نتیجه سلول اولیه در تمایز بین درون و بیرون جای دارد، یعنی در تمایز بین فضاهای داخلی بنا و فضاهای خارجی جمعی ... تمایز بین داخل و خارج حاصل از تفاوت نحوه ایجاد و کنترل جوامع بر برخوردهای فردی و اجتماعی است.» (6)در طول تاریخ همواره رابطۀ بین فضای درونی و فضای بیرونی انسان را درگیر حفظ رابطه با طبیعت و جامعه توأمان نموده است. «دیواری که دو فضا را از هم جدا میسازد،]علاوه بر تفکیک دو فضا [از طریق ورودیها و بازشوها به عنوان واسط ارتباطی میان دو فضا رفتار مینماید. از سوی دیگر محدوده مقابل هر سرپناه عاملی جهت تجمع و مکانی برای فعالیتهای متنوع میشود. این رابطه یک حقیقت غیرقابل اجتناب است زیرا که بدون آن تمامی کارکرد یک فضای محصور میسر نخواهد شد.» (1) پس جدایی و یا اتصال دو فضا همواره نیازمند فضای سومی است تا بروز نماید. همان گونه که در بحث واژه شناسی آمد، شناخت ویژگیهای فضایی، فضای بینابین نیازمند بهرهگیری از واژههایی است که گویای وجوه متعدد شکلی، معنایی و ارتباطیِ این فضا باشند.از این رو اطلاق واژه آستانه[14] در حد فاصل دو فضای معماری- همسان و یا غیر همسان- مناسبتر میباشد. چرا که آستانه همانند یک حوزۀ انتقالی[15] عمل نموده و با ارایه اشکال مختلف موجب تلفیق و یا تفکیکِ حداقل دو فضا میگردد و از این نظر نسبت به مفهوم مرز یا دیواری که ونچوری[16] به عنوان برآیند نیروهای داخلی و خارجی طرح مینماید یا درگاه و پلی که سیمل[17] جهت ارتباط در فضا ارایه مینماید، جامعتر و کاملتر است. در طیف مشخصههای کالبدی تجلی یافته از ارتباط مطلق تا انفکاک مطلق، مفهوم دیوار و مرز نیز جای دارند. پل در یک قطب با مشخصۀ برقراری ارتباط، دیوار در قطب دیگر با ویژگی ایجاد انفکاک و آستانه در حد فاصل این دو واقع شده است و دلالت بر امکان تعامل و تبادل متداوم فضاهای مجاور دارد. این امر نشان دهندۀ قابلیت این فضا در رویارویی با مفاهیم متعدد است. m مفاهیم معرف فضای بینابین واژه شناسی فضای بینابین حاکی از آن میباشد که در سادهترین حالت جدایی دو فضای درونی و بیرونی دلالت بر جدایی دو فضای عمومی و خصوصی مینماید. جدایی فضای عمومی و خصوصی از یکدیگر زمانی نمود مییابد که واژههایی همچون همجواری[18]، خلوت و ازدحام تعریف شوند. نوربرگ شولتز برای فضای خصوصی در چارچوب محدودۀ فردی، اصلیت و اهمیت قایل است و مینویسد: «فضای شخصی فضای امنی است که در آن انسان نزدیکترین فاصله را با خودش دارد.» (7) تأمین فضای شخصی[19] یکی از ساز و کارهای اصلی دست یافتن به خلوت است. راپاپورت خلوت را «توانایی کنترل اجتماعی، حق انتخاب و امکان تعامل اجتماعی دلخواه فرد» تعریف کرده است. (8) نوع و میزان خلوت مطلوب به الگوی جاری فعالیت، زمینه فرهنگی و شخصیت و انتظارات فردی وابسته است. استفاده از دیوار، پرده و نشانهگذاری نمادین و واقعی برای تأمین قلمرو مکانی و فاصلهها، همگی روشهایی برای تأمین خلوت هستند(9). خلوت بیش از اندازه به احساس انزوای اجتماعی، و خلوتِ کم به احساس ذهنی ازدحام منجر میشود(10). تعریف فضای شخصی و خلوت در نهایت منجر به تعیین حریم و در نتیجه تأمین قلمرو میشود. «قلمرو مکانی فضای محدود شدهای است که افراد و گروهها از آن به عنوان محدوده اختصاصی استفاده و دفاع میکنند. قلمرو با یک مکان هویت روانشناختی مییابد و با احساس مالکیت و ترکیب کالبدی به صورت نماد در میآید.» (11) آلتمن قلمرو مکانی را نه تنها تأمینکننده خلوت بلکه تثبیت کننده روابط اجتماعی نیز میداند (10). با توجه به مطالب مطرح شده،فضای بینابین با مفاهیمی همچون همجواری، خلوت، ازدحام و... همراه است. این لغات به لحاظ کارکرد؛ فضای شخصی، فضای اجتماعی، فضای عمومی و فضای خصوصی را می سازند. این فضاها نشاندهنده و نمایانگر میزان محرمیت و به عبارتی حریم و قلمروی میان عرصههای متعدد فضایی میباشند. چرا که «رعایت حریم نه تنها عامل تفکیک و تشخیص پدیده از حوزههای همجوار است بلکه بر چگونگی نحوه اتصال هم دلالت دارد.» بنابراین یکی از اصلیترین وظایف فضای بینابین کنترل قلمرو و مالکیت میباشد. دریافت، تفسیر، تغییرو تجزیه و ترکیب اطلاعات و مفاهیم نیز از جمله کاراییهای فضای بینابین به لحاظ معنایی میباشد. بنابراین فضای بینابین محل مواجهه کارکردهای درونی و برونی می گردد و به مثابه برآیند تأثیرگذاری نیروهای درونی و برونی، هم به تحدید شکلی که واجد معناست میپردازد و هم امکانِ تعامل و ارتباط آن شکل را با پیرامون فراهم میآورد. m ویژگیهای ارتباطی فضای بینابین مرز میان دو فضا علاوه بر آنکه مبین ویژگیهایی شکلی و معنایی است بر ویژگیهای ارتباطی نیز دلالت مینماید. چرا که «انسان هم به فضای درون و هم فضای بیرون و هم به امکان حرکت بین این دو فضا نیازمند است. از این رو، این دو قابل جدایی مطلق نیستند و همیشهارتباطی کم و بیش شدید بین آنها وجود دارد. نوع ارتباط بیش از هر چیز تابع نوع روزنههای فضای داخلی از یک سو و رابطه فضایی بین جدارهها از سوی دیگر است. محل و فرم این ارتباطات بین داخل و خارج از تناقضی حاصل میشود که در ذات این ارتباطات وجود دارد. به این معنی که از طرفی بایستی فضای داخلی فضایی باشد محصور و بسته شده در مقابل محیط خارج و از طرفی دیگر بایستی قطعا بین دو فضا ارتباطی وجود داشته باشد. چرا که هر دو این فضاها جمعا محیط زندگی انسان را تشکیل میدهند و دارای ضرورت حیاتی میباشند.» (5) نحوه ارتباط و اتصال دو عنصر همواره یکی از دغدغههای ذهن بشر بوده است. « یکی از خصوصیات بارز ذهن ِ انسانی، کاربرد فراوان نظام هایی متشکل از روابط میباشد؛ کلیه زبانها و نظامهای نمادین، نظامهای رابطهای پیچیدهای هستند که به طور روزمره اساس تفکر و شناخت انسان محسوب میشوند. همین امر نیز به شناخت ما از بناها باز میگردد. بنیادیترین خصوصیات آنها، ساماندهی فضا به نظامهای رابطهای است.» (6) روابط بین اشکال و عناصر، مجرد از ذات عناصر میباشد و ازموقعیت آنها نسبت به هم حاصل میگردد. به تبع بحث از موقعیت، خواه ناخواه مفهوم فاصله و جایگیری عناصر در بستر فضایی جامعتری نیز طرح میگردد. بنابراین میتوان این گونه استنتاج نمود که روابط مابینِ عناصر مجموعه معماری در بستر فضایی جای دارند. با این دیدگاه است که میتوان «فضا را نظیر نظامی مجزا برشمرد که مبتنی بر روابط خاصی عمل میکند. ماهیت و شکل این نظام مرکب، محصول علیت زمانی- مکانی نیست، بلکه قاعدهای است که پیرو موجودیتهای فضایی مجزا میباشد. هر چند ساختار کلی نظام(به صورت یک کلیت واحد) برخاسته از مجاورت اجزاء تشکیل دهنده آن میباشد، اما شکل نهایی آن، تنها حاصل این مجاورت نیست، بلکه حاصل قواعد فضایی نیز میباشد که مستقل از مجاورت اجزا عمل میکنند.» (6) بدین ترتیب انتخاب نوع اجزاء، روابط فی مابین آنها و ساماندهی به آنان از نوعی نظم و الگویی تبعیت میکند که بنا بر نظریه گشتالت، متفاوت از جمع جبری تأثیر هریک از عناصر به تنهایی یا تک تک روابط خواهد بود. ملاحظات فوق از طریق محتوای روابط عناصر همراه هم، به کمک ویژگیهای فضای بینابین، نظمی هدفمند میان عرصهبندیها را فراهم میکنند. کسب این نتیجه از آنرو مهم است که در واقع چگونگی ربط عناصر و کیفیت ارتباط شان شخصیت یک فضا را میسازد و درجریان ایجاد پیوند، فرمهای ارتباطِ بین فضایی سطوح را در درجات مختلف مرتب مینماید. این تأثیرگذاری به صورت یک سویه از روابط شکلی به حوزههای کارکردی یا معنایی نمیباشد، بلکه، رابطهای دو سویه و یا چند سویه میان فضای بینابین از لحاظ شکلی، معنایی و ارتباطی با فضاهای اطراف برقرار میکند، بدین ترتیب نمود فضای بینابین با ویژگی ارتباطیاش، تفاوتهای موجود در عرصههای مختلف را به دلیل تفاوت مفاهیمِ سازنده آنها، به نسبتهای مختلف مراتب فضایی تبدیل مینماید و این امر بواسطه تعیین الگوی ارتباط و نظم حاکم بر روابطی است که در نهایت منجر به سازماندهی فضایی میگردد.
m تأثیر فضای بینابین در سازماندهی فضایی عناصر معماری و شهری تبریزِ قاجاری سرانجام ویژگیهای فضای بینابین قابل جمعبندی در سه قالب 1. تقابل؛ ویژگی های کالبدی- شکلی، 2. تفاهم؛ ویژگیهای معنایی و 3. تعامل؛ ویژگیهای کارکردی- ارتباطی خواهد بود، که در نهایت مجموع مشخصات و ویژگیهای فضای بینابین در قالب الگوی نظریِ تحقیق مبین نقش فضای بینابین در هویت بخشی گستره فضای معماری از طریق تأثیر مستقیم این فضا در سازماندهی فضایی میباشد.. در این الگو تمرکز معنا، تعامل کارکردی و تمایز شکلی بر محصوریت فضای درون توسط آستانهای که امکان ارتباط و اتصال با بیرون را میدهد، دلالت دارند. فضای بینابین با هدف اتصال و ارتباط و دارا بودن مفاهیم و معانی متعدد، ماهیتی دو وجهی مییابد، هم فرایند و هم محصولِ فرآیند میشود. بدین سان علاوه بر آنکه به فرایند شکل دادن فضاهای اطراف کمک مینماید، به درجهبندی و جهتگیری مفاهیم تقابل، تعامل وتفاهم بطور همزمان کمک مینماید. بدین ترتیب آستانه علاوه بر تعیین و کنترل قلمرو و مالکیت؛ دریافت، تفسیر، تغییر و تبدیل اطلاعات را نیز به عهده داشته و به عنوان عامل تفکیککننده، ارتباطدهنده، اتصالدهنده از طریق حوزه انتقالی در سازماندهی فضایی دخالت میکند. این تأثیر از طریق تعیین اجزا و عناصر سازنده، الگوی ارتباط و نظم حاکم بر روابط در قالب برخی اصول سازماندهنده از جمله سلسله مراتب فضایی انجام میپذیرد. همچنین از دیدگاه اندیشه و عرفان اسلامی، وجود سلسله مراتب میان عالمهای متعدد امری بدیهی بوده و ارتباط میان عوالم مختلف از طریق واسطها صورت می پذیرد.این واسطها علاوه بر وظیفه ارتباط، نقش تکاملی خود را پس از دریافت از طریق تفسیر، تغییر و تبدیل ایفا مینمایند. نمود این تفکر در مجموعههای معماری و شهری ِ ایران در قالب عناصر بینابین در مقیاسهای متعدد قابل مشاهده و بررسی است. شهر تبریِ قاجاری مبین ساخت ویژهای است و آن پیوستگی مجموعه مرکز شهر و محلات از طریق گذرهای اصلی و بازار میباشد که وظیفه پیوند میان عناصر مهم شهر را بر عهده داشتهاند. در بافتهای کهن شهر تبریز ، مرکز شهر و مراکز محلات از طریق گذرهای اصلی به هم ارتباط پیدا میکنند. مجموعه مرکز شهر متشکل از عناصر مختلف از نزدیک دروازهها شروع شده و تا محلهها ادامه داشته است. عناصر اصلی مجموعه مرکز شهر را مسجد، راسته بازارهای مختلف، کاروانسرا، مدرسه، حمام و غیره تشکیل میداده است (17).
شکل 1- شناسایی فضاهای بینابین در مقیاس کلان شهر تبریز در سال 1297 ه.ق (18)
با توجه به ساختار الگوی نظری پژوهش، یکی دیگر از موارد مهم تأثیرگذار در سازماندهی فضایی، انتخاب نوع الگوی رابطه و نیز نظم حاکم بر روابط فضاهای همجوار است. مطالعه سازماندهی های فضایی مجموعههای معماری و شهری تبریزِ قاجاری، حاکی از آن است که «همجواریهای هدفمند، ملزم به رعایت برخی از اصولِ معماری برگرفته از مفاهیم حاکم بر سازماندهیهای فضایی همانند سلسله مراتب، پیوستگی، تمرکز، تعادل، تناسب، استمرار، مرکزیت، وحدت در کثرت و ... میشوند»[20](3).این اصول کمک زیادی در شکل گیری ساختار فضایی مجموعهها از مقیاس کلان شهری تا مقیاس خرد تک بناها نموده است(شکل 2 و جدول 1).
اردلان از اصطلاح سلسله مراتب همبندی فضایی استفاده مینماید تا چگونگی ارتباط فضایی عناصر شهری را توضیح دهد. در این راستا دو نوع نظام فضایی اولیه و نظام فضایی ثانویه را در اندام شهری معرفی مینماید. «نظام فضایی اولیه با راسته بازار شکل میگیرد. مسجد، مدرسه، قصر و دیگر فضاها و یا دروازههای اصلی به راسته اصلی بازار وصل می شوند. نظام فضایی ثانویه از نظام فضایی اولیه شاخه میگیرد. کوچهها، دکانها، مدارس، مساجد، کاروانسراها و حتی بعضی خانهها به راسته اصلی وصل میشوند.» (16)اردلان برای توضیح نحوه اتصال از الگوی همبندی فضا بهرهگرفته است. همبندی یک فضا به فضای دیگر ناگزیر از الگوی بنیادی اتصال، انتقال و وصول پیروی میکند.
جدول 1-نحوۀ تأثیر فضاهای بینابین در سازماندهی فضائی بافت در مقیاس کلان شهر تبریز از طریق تأثیر در اصل سلسه مراتب ، اتصال و استمرار، توازن وترکیب ، وحدت و قلمرو (3)
شکل 5- شناسایی انواع فضاهای بینابین و بررسی نقش آنها در سازماندهی فضایی مجموعه معماری در مقیاس خرد از طریق تأثیر در اصل سلسله مراتب فضائی در شهر تبربز، خانه حیدرزاده (3)
مصادیق مذکور در مقیاس های مختلف حاکی از آن است که: فضای بینابین (فضای سوم) یکی از عوامل اصلی پیوستگی، توالی، سلسله مراتب و عرصه بندی فضایی عناصر معماری و شهری در تبریز قاجاری بوده و از این طریق نقش مؤثری در سازماندهی فضایی آن دارد. (نمودار 1)
نتیجه گیری
فضای بینابین به دلیل ویژگی پویایی و انعطافپذیری بالای خود همچون غشاء سلول وظیفه دریافت، تفسیر، تغییر، تبدیل و تحول داده ها را دارد. در حرکتی چرخشی، فضای بینابین با بهرهگیری از مبانی و اصولِ حاکم بر روابط فضایی، بر چگونگی سازماندهی فضایی مجموعهها مؤثر میباشد و در ادامه مجموعههای سازماندهی شده از طریق ویژگیهای فضایی شان، در توسعه و تکامل فضاهای بینابینی تأثیر گذار میشوند. این نتیجه بر جامعیت مفهوم فضای بینابین در مقیاسهای متعدد شهری و معماری و در نتیجه اهمیت توجه به فضاهای بینابین به عنوان عامل مهم تأثیرگذار بر سازماندهی فضایی تأکید مینماید. نتیجهگیری کلی از مباحث مذکور را در دیاگرام زیر میتوان مشاهده نمود.
نمودار 2- رابطۀ فضای بینابین با سازماندهی فضایی
در پایان باید بیان نمود که روال پیوسته و مستمر شکلگیری فضاهای بینابین در ساخت و سازمانِ فضاهای معماری و شهری تبریز، امروزه همانند سایر موارد اجتماعی و فرهنگی در کشور ما با قدری تقدم و تاخر دچار تحول گردیده است. این تحول نه تنهادر جهت روند تکاملی شکل گیری فضاهای بینابین نبود، بلکه بر اساس ناآگاهی و برخی اقدامات عجولانه موجب تخریب و در اکثر موارد ویرانی و از بین رفتن این فضاها شده است. بنابراین فضای بینابین به عنوان یک علت پنهان ولی بسیار مهم؛ نقشی کلیدی در وجود یا عدم وجود بحران در بافت تاریخی شهر تبریز خواهد داشت. چرا که فضاهای بینابین در کلیه مقیاسها از خرد تا کلان با یکدیگر مرتبط می باشند. این موضوع بدین معنی است که از بین رفتن و یا نادیده گرفتن این فضاها در مقیاس خرد موجبات نا به هنجاریهای سازماندهی را در مقیاس کلان فراهم آورده است. این امر از طریق تأثیر در اصول حاکم بر سازماندهی فضایی بر پیکرۀ مجموعههای معماری و شهریِ شهر تبریز اعمال می شود و در نهایت با توجه به حرکت چرخشی، تغییرات در مقیاس کلان پیامدهای شدیدی را در مقیاس خرد دربر خواهد داشت. منابع
1- دکترای معماری، استادیار دانشکده معماری و هنر، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران*(مسئول مکاتبات) 2- دکترای شهرسازی، استادیار دانشکده معماری و هنر، واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایران 1- پایان نامه ای تحت عنوان Thresholds and Transitions/ In-between the public and private realm در دانشکده پلی تکنیک ویرجینیا در سال 2005. 2- فضا به عنوان مفهومی میان دانشی دارای ابعاد گوناگون فیزیکی و اجتماعی، مطلق و رابطه ای، ذهنی و واقعی، فضا به مثابه زمان و مکان می باشد. 3- Capan 4- Architectural Theory 5- شکل: ویژگی ها و امکانات ذاتی و درونی، متناظر با موجودیت چیز، با وجود و هستیِ مستقل و منفرد. (19) 6- کارکرد: ویژگی ها و نیروهای خارج از امکانات ذاتیِ چیز، متناظر با رابطه یا قاعدۀ بین دو چیز که می تواند مجرد از مجاورت آن دو انتزاع یافته و مطالعه شود. (19) 7- معنا: متناظر با مفهومِ تعمیم یافته، انتزاعی یا ذهنی از چیزها و روابط بین آنها. (19) 1- برگرفته از CD لغت نامۀ دهخدا، انتشارات دانشگاه تهران. 2- منظور فضاهایی با ویژگی های شکلی، کارکردی و معنایی متشابه می باشد. 3- منظور فضاهایی با ویژگی های شکلی، کارکردی و معنایی متفاوت می باشد. 4- Otto Friedrich Bollnow 1- آستان، درگاه، گذرگاه، کفش کن (دهخدا، ) Threshold 2- از دیدگاه شولتز تواوم در فضای هستی نیازمند یک حوزۀ انتفالی است تا فضای درون را که نشان دهندۀ سکونت بشر است را به فضای بیرون یعنی هستی متصل نماید (23). 3- «... از آنجایی که درون متفاوت از برون است، دیوار- محل تغییر و تفاوت- رویدادی معماری می شود... معماری به عنوان دیوار بین درون و بیرون، به ثبت فضایی این تفاهم و این درام می پردازد.» (20) 4- سیمل جهت معرفی اشکالی که بر پویای زندگی ما غلبه دارند، از دو مفهوم درگاه و پل استفاده می کند... پل مشخصه شیوه ای است که انسانها، چیزهای طبیعی منفک را با هم متحد کرده و درگاه حکایت از نحوه ایجاد انقطاع در وحدت متداوم یکسانِ وجود طبیعی دارد(21). 5- اصطلاح همجواریProxemics برای تعریف و تبیین مشاهدات و تئوری های مرتبط به استفاده انسان از فضا به کار برده می شود (22). 6- Personal space 1- برای مطالعات بیشتر در این زمینه به فصل چهارم رسالۀ دکتری معماری لیدا بلیلان تحت عنوان ساخت و سازمان فضایی شهر و معماری ایرانی مراجعه شود(3). | |||||||||||||||||||||||||
مراجع | |||||||||||||||||||||||||
| |||||||||||||||||||||||||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 12,112 تعداد دریافت فایل اصل مقاله: 6,543 |